پیانو
پیانو یکی از سازهای صفحهکلیددار و مشهورترین آنها است. صدای پیانو در اثر برخورد چکشهایی با سیمهای آن تولید میشود. این چکشها در اثر فشردهشدن کلیدها (کلاویهها) به حرکت در میآیند. سیمهای پیانو به صفحهای موسوم به «صفحهٔ صدا» متصل شدهاند که نقش تقویتکنندهٔ صدای آنها را دارد.
پیانو به عنوان مادر سازها و کاملترین ساز نیز شناخته میشود؛ علت نسبت دادن این لقبها به این ساز آن است که پیانو قادر است محدودهٔ بسیار گستردهای از اصوات را تولید کند در حالی که سایر سازهای اصیل موسیقی تنها بخشی از این محدودهٔ صدا را تولید میکنند. پیانو در شکل فعلیاش بیش از هفت اکتاو دارد و قادر به تولید فرکانسهایی از حدود ۲۰ تا ۵۰۰۰ هرتز میباشد، در حالی که در مقام مقایسه ساز ویولن تنها قادر به تولید کمتر از چهار اکتاو و بهترین خوانندهها تنها قادر به خواندن کمتر از سه اکتاو صدا هستند.
تاریخچه:
پیانو را آقای بارتولومئو کریستوفوری در سال ۱۷۰۹ میلادی در شهر پادووایایتالیا اختراع کرد. قبل از اختراع پیانو از سازی قدیمیتر به نام «هارپسیکورد» (Harpsichord)استفاده میشد. تفاوت عمده و مهمی که پیانو با سازهای مشابه قبل از خودش داشت آن بود که در سازهای مشابه قبلی، شدت صدای حاصل از فشردهشدن یک کلاویه، مستقل از شدت ضربهٔ واردشده بر کلید پیانو، مقداری ثابت بود، اما در پیانو نوازنده قادر بود با ملایم ضربهزدن به کلیدها صدایی نرمتر ایجاد کند، یا با ضربات محکمتر صدایی درشتتر با پیانو تولید کند. همین ویژگی باعث شد که به سرعت پیانو مورد توجه آهنگسازان قرن هجدهم میلادی قرار بگیرد.
نامگذاری:
نام کامل ساز پیانو، پیانو فورته (Pianoforte) میباشد، که از دو قسمت پیانو به معنی ملایم و فورته به معنی قوی تشکیل شدهاست، و به خوبی منعکس کنندهٔ توانایی این ساز در تولید صداهای زیر و بم میباشد.
پیانوهای اولیه ابعاد بزرگ، و شکل خاصی داشتند. آنچه که در اصطلاح به آن پیانوی بزرگ گفته میشود (و در ایران با نام نادرست پیانویرویال شناخته میشود) غالباً بیش از دو متر طول دارد و دارای در بزرگیاست که برای هرچهبهترشدن صدای پیانو، معمولاً در هنگام نواختن ساز این در را در وضعیت نیمهباز توسط پایهٔ کوچکی ثابت میکنند. انواع دیگر پیانو با نامهای پیانوی ایستاده یا دیواری (Stand یا Upright) پیانوی چهارگوش (Square) و غیره، ابعاد کوچکتری دارند و برای مصارف خانگی یا در اماکن عمومی طراحی شدهاند.
نحوه صدادهی:
چکشهای پیانو به واسطهٔ مجموعهای از اهرمهای ظریف به کلیدهای پیانو متصل میشوند. به مجموعهٔ این اهرمها و چکشها عملگر یا Action پیانو گفته میشود. وظیفهٔ این مجوعه افزایش شتاب چکشها در برخورد به سیمها، و کنترل عکسالعمل بازگشتی آنها پس از برخورد به سیم است. معمولاً سر چکشها توسط لایهای از نمد یا الیاف مشابه طبیعی یا مصنوعی پوشانده میشود تا کیفیت صدای پیانو را بهبود ببخشد. کیفیت صدای پیانو متأثر از عوامل دیگری نظیر کیفیت صفحهٔ صدا و غیره نیز میباشد.
کلیدهای پیانو:
۷ کلید سفید در هر اوکتاو پیانو برای ۷ نت دو ر می فا سل لا سی وجود دارد. علاوه بر این کلیدهای سفید کلیدهای سیاهرنگی هم بین بعضی از کلیدهای سفید وجود دارد. بین کلیدهای سفیدرنگ می و فا و نیز بین کلیدهای سفیدرنگ سی و دو کلید سیاهرنگ وجود ندارد.
هر کلید سیاهرنگ در پیانو در حکم نت دیز برای نت مربوط به کلید سفیدرنگ سمت چپ آن (یعنی آن کلید سیاه در سمت راست آن کلید سفید قرار دارد) و در حکم نت بمول برای نت مربوط به کلید سفیدرنگ سمت راست آن (یعنی آن کلید سیاه در سمت چپ آن کلید سفید قرار دارد) است.
انواع پیانو:
- پیانو دیواری و(Vertical - Upright)
- پیانو اسپینت
- پیانو کنسول
- پیانوی بزرگ
البته پیانوهای بسیار زیادی در گذشته رایج بودهاند. برای مثال پیانوهای گنجهای، صرافی، میزی، میز منشی، دوطبقه و انواع دیگر. ولی امروزه دیگر آنها رواج ندارند و از پیانوهای پیشرفته تر استفاده میشود.
نحوه نواختن پیانو:
محل قرارگیری انگشتان دو دست روی کلیدهای پیانو در نواختن آن اهمیت دارد. معمولا در آهنگها نت اول شماره دارد که انگشت شروع کننده در نواختن آن آهنگ را مشخص میکند. در این صورت شماره یک برای انگشتهای شست دو دست است و به ترتیب سایر انگشتها شمارههای ۲ تا ۵ را خواهد داشت. شست دست راست روی چهارمین نت دوی پیانو قرار میگیرد. البته این مورد در مورد همه آهنگها عمومیت ندارد و برخی آهنگسازان نت شروع کننده در آهنگشان را شماره نمیزنند. در این صورت پیانیست باید خودش محل قرارگیری انگشتانش روی کلیدهای پیانو را با توجه به نوع نتهای موجود در آهنگ تشخیص دهد.
گاهی پیانیست جای دو دستاش را روی کلیدهای پیانو با هم عوض میکند و گاهی بدون نواختن کلید پیانو با انگشتان شست دو دستش از سایر انگشتها استفاده میکند.
ویولن
ویولن سازی است زیبا- چابک و پراحساس که دارای قابلیتهای بسیار وسیع می باشد. بطوری که تمام علاقمندان موسیقی به حیاتی بودن آن در اجرای موسیقی اذعان دارند. این ساز جادویی که علاوه بر تمام توانایی های اجرایی دارای ظاهری زیبا و دلربا می باشد در ارکستر سمفونیک امروزی همراه با سایر اعضاء خانواده اش (ویولا- سلو و کنترباس) حدود 3/2 نوازندگان را به خود اختصاص می دهند و به همین جهت از آنها به عنوان ستون فقرات ارکستر یاد می شود و در این خانواده نیز ویولن مهمترین وظیفه را به عهده داشته از نظر تعداد نیز بر سایر اعضاء مقدم است در طول تاریخ موسیقی هر از چند گاهی تلاشهایی صورت گرفته تا شاید بتوان این وظیفه خطیر ویولن را به گروه دیگری از سازها محول نمود که تمام این تلاشها به نتیجه مثبت نرسیده و حتی نزدیکترین خویشاوند ویولن که ویولن آلتو می باشد نیز نتوانسته جایگزین مناسبی برای این برادر کوچکتر خود باشد و ویولن همچنان در صف اول ارکستر سمفونیک می درخشد و توانایی های بی بدیل خود را به رخ می کشد و هر دم ما را بر این عقیده راسختر می گرداند که :"برای اجرای موسیقی کلاسیک اگر ویولن نبودراهی نداشتیم مگر آنرا اختراع کنیم" (نقل به مضمون جمله ای از بتهوون)
در مورد موطن اصلی و زمان پیدایش ویولن نمی توان به طور حتم ویقین اظهار نظر کرد و مکانی را به عنوان موطن و تاریخی را به عنوان زمان آغاز پیدایش این ساز در نظر گرفت اما می توان گفت سازهای زهی کششی (آرشه ای) - که اجداد ویولن به حساب می ایند دارای قدمت بسیار طولانی می باشند و بنا بر نظریه گروهی برای اولین بار پیش از میلاد مسیح در سرزمین هندوستان به وجود آمده اند اما آنچه را ازتاریخچه ویولن می توان به استناد نام برد مربوط به کنده کاری ها و نگاره های اروپایی از حدود سال نهصد میلادی است که دراین کنده کاری ها و نگاره ها سازهایی قابل تشخیص می باشند که جزو خانواده سازهای زهی کششی محسوب می شونداما تفسیراین نگاره ها ودریافت موضوعاتی از قبیل اینکه آیا ویولن تکامل یافته یکی ازاین سازها است یاا تمام این سازها الگویی برای شکل گیری ویولن بودند؟
و در این صورت سهم هر کدام درمسیر تکامل ویولن چیست؟به یقین غیر ممکن می باشد ونظریاتی که امروزه ابراز می شوند صرفا براساس گمانه هایی هستند که نزد محققین رواج و امکان بیشتری دارند و نه فرضیاتی که از طرق علمی به اثبات رسیده باشند.
ویولن یک ساز زهی و آرشه ای است. این ساز کوچکترین عضو خانواده ی ویولن است. برای نواختن معمولا روی شانه ی چپ قرار می گیرد، و با آرشه ای که در دست راست نوازنده است،نواخته می شود.سیم های ویولن از زیر ترین تا بم ترین سیم، به ترتیب زیر کوک می شوند :می:سیم اول ، لا:سیم دوم ، ر:سیم سوم ، سل:سیم چهارم
سیم گیر : از آبنوس ساخته شده است و در فاصله ی اندکی با خرک
نقش این ساز چه در کنسرت های بزرگ و چه به طور جمعی و
انفرادی ، آنقدر پر اهمیت است، که آن را «شاه ساز ها» گفتند.
پیشینه ی ساز:
ویولن یک ساز ظریف و فرهنگیست و طبق نمونه هایی که ساخته
می شود، از ۵۸ قطعه ی مختلف که به طرز دقیقی که با هم جور
شده اند و وزن آن در حدود ۴۰۰ گرم می باشد که ابتدا توسط
سازنده ی ایتالیایی «گاسیارو برتولونی» اختراع شده است.
قطعات ویولن:
قسمت های ساز ویولن عبارتند از :
آرشه : یا کمان ترکه ای چوبی است که رشته های مویی دم اسب،
در طول آن کشیده شده است و به دو سر آن ثابت شده است.
تنه : جعبه ای که مابین تخته ی روئی و تخته ی زیرین و جداره های
طرفی محصور شده است.
دسته یا گردان : در واقع دنباله ی چوب آبنوس تکیه سیم هاست که
محل انگشت گذاری نوازنده در قسمت بالای آن قرار دارد. نوازنده ی
ویولن قادر است ، در تمام طول چوب آبنوس انگشت گذاری کند ، انتهای
دسته به جعبه ی کوچکی ختم می شود که سیم ها در درون آن به دور
گوشی های کوک پیچیده می شوند.
خرک : بین سیم ها و طبله ی ویولن قرار گرفته و فشار سیم ها آن را
عمود نگه می دارد. نقش خرک ان است که ارتعاش سیم ها را به طبله
و به جعبه ی ویولن منتقل می کندو نیز در داخل جعبه میله ای چوبی
تقریبا زیر خرک ، اندکی بلند تر از جدار طرفی قرار داده شده که شکل
گرده ماهی ، طبله و زیره را حفظ می کند.
گریف : از آبنوس ساخته شده است و در طول گردن ویولن چسپیده
است و تا میانه ی جعبه ی ساز ادامه دارد . گریف جایی است که
نوازنده با انگشت خود سیم را به آن می چسباند و به این ترتیب طول
سیم را کوتاه می کند و نت های مختلف را می نوازد.
تا آخر تنه ی ویولن کشیده شده است. با زهی از جنس روده یا
پلاستیک به دکمه ای که در قسمت پایین جدار تعبیه شده بند می شود.
سیم ها : سیم ها از جعبه ی کوچک سر ساز آغاز شده در طول چوب
آبنوس ، تکیه گاه سیم ها ادامه یافته ۷ از روی خرک عبور کرده و در
سیم گیر مهار می شود . سیم های ویولن قبلا از روده ی گوسفند
«زه» ساخته می شد. امروزه در سیم های بم تر ، روی روده سیم
فلزی نازکی می پیچند و در سیم های زیر تر از مفتول فلزی تنها
استفاده می شود.
*نخستین سازندگان معروف ویولن در ایتالیا پیدا شدند .
«گاسپارو داسالو» نخستین ویولن حقیقی را ساخت، اما معروفترین
ویولن ها در شهر کرمونا ساخته شدند.
«آندره اماتی» و فرزندش «نیکولا اماتی» و شاگردش «آنتونیو استرادیواریوس»
بهترین ویولن های دنیا را تا کنون ساخته اند.
گیتار
گر چه گیتار ؛ به شکلی که امروزه آنرا میشناسیم؛ ساز نسبتا جوانی است ؛ تاریخچه ی آن از هزاران سال قبل حکایت میکند.
ایرانیان ؛ عبری ها و برخی اقوام کهن دیگر نیز دارای آلات موسیقی زهی بوده اند که توسط مضراب نواختهمیشدند ؛ و در سال ۷۱۱ یعنی در جریان اشغال اسپانیا توسط مورها سازی به نام ربک وارد این سرزمینشد. طی سالهای بعد گیتار دستخوش تغیراتی شد تا اینکه بالاخره در اواخر قرن ۱۸ به شکل امروزی آن کهدارای ۶ سیم میباشد درآمد. حتا کمی قبل ؛ در قرن ۱۷ گیتارهای متداول کوچکتر و دارای ۴ یا ۵ سیم بودند.
در اوایل قرن ۱۹ ؛ شخصیتهای برجسته ی متعددی در اسپانیا و ایتالیا ظهور کردند که جهت معرفی گیتاربه عنوان یک ساز ارکستری معتبر از هیچ کوششی دریغ نکردند.
مهمترین این افراد فرناندو سور بود ؛ که در سال ۱۷۷۸ در بارسلون اسپانیا متولد شد.
سور ؛ که در سال ۱۸۳۹ درگذشت ؛ تمام زندگی خویش را صرف اجرای کنسرت؛ تدریس و همچنین
ساخت صدها اثر باارزش برای گیتار نمود. لقب او بتهوون گیتار است.
از دیگر شخصیتهای ممتاز و معاصر سور ؛ دیونیزیو آگوادو بود. وی متولد سال ۱۷۸۴ در مادرید اسپانیاو متوفی به سال ۱۸۴۹ میباشد. قطعات کوتاه و تمرینهای جذاب متعددی از خود به جا گذاشته است.
دیگر شخصیتهای برجسته ی همدوره با سور عبارتند از :فردیناندو کارولی ؛ متیو کارکاسی و مایورو جولیانی .
همه ی انها اساتیدی بودند که موجب استغنای گنجینه ی گیتار شدند .
متاسفانه پس از این دوره از محبوبیت گیتار کاسته شد و این عدم محبوبیت ادامه یافت تا اینکه سرانجام
در اواخر قرن ۱۹ به همت فرانسیسکو تارگا و اگوستین باریوس ؛ گیتار دگر بار ارزشهایوالای خود را بازیافت.
در قرن ۲۰ هم راه این بزرگان توسط دو نفر ادامه یافت : میگویل لوبت و اندره سگوویا .
مخصوصا سگوویا ؛ که در طی ۷۰ سال تلاش خستگی ناپذیر؛ چنان اعتباری به گیتار بخشید که امروزه
این ساز ؛ به یک ساز کلاسیک کاملا جدی بدل شده است.
از نوازندگان برجسته ی امروزه هم میتوان به نامهای زیر اشاره کرد :
آلیریو دیاز؛ جان ویلیامز ؛ جولیان بریم ؛ پپه رومرو و...
گیتار نوعی سازهای زهی است که با پیک یا انگشت نواخته میشود. این ساز علاوه بر داشتن قدمت تاریخی قابل توجهی در قرن گذشته (چه از لحاظ ساختار خود ساز و چه از لحاظ تکنیکهای نوازندگی) هم گام با تحولات موسیقی غرب پیشرفت چشم گیری داشته. که این پیشرفت علاوه بوجود آوردن گونههای متفاوتی از این ساز، برای آن جایگاه ویژهای در موسیقی امروز جهان بوجود آوردهاست.
سیر تاریخی:
گیتار نتیجه تحول لوت در اروپا است. لوت نیز خود تحول یافته عود (به عربی العود=چوب) و بربط است. گفته میشود زریاب نامی عود را به اندلس آورد و از آن پس این ساز در اسپانیا و دیگر مناطق اروپا رایج شد.
در زمان حکومت اسلام در اروپا، این ساز توسط زریاب دارابگردی و چند تن از شاگردانش به آندلس برده شد. در آن زمان به گیتار، کیتارا یا قیتارا میگفتند و نام کنونی آن برگرفته از همین نام است. در واقع وجود پسوند تار در نام گیتار میتواند موید این باشد که گیتار سازی ایرانی است.
زریاب در ابتدا در اسپانیا شروع به آموزش گیتار کرد. در آن زمان اسپانیاییها خود سبکی غنی بنام فلامنکو داشتند که با سازهایی از جمله کاستانت، کاخون با همراهی پالماس، بایلا (رقص فلامنکو) و کانته (آواز فلامنکو) نواخته میشد.
اجزای گیتار:
همان طور که در عکسها ملاحظه میکنید، گونههای مختلف گیتار ممکن است شامل اجزای متفاوتی باشند. یا شکل اجزا و یا جنس آنها با هم فرق داشته باشند. اما نهایتا اجزای موجود در همهٔ انواع گیتارها همینها هستند.
- سردسته
- خرک
- گوشیها (برای کوک کردن ساز)
- فرت (Fret)
- Truss Rod (پیچی ست که برای تنظیم انحنای دسته به کار میرود)
- Inlays (تزئیناتی هستند که نقش راهنما را دارند و معمولا پشت فرتهای ۳ ۵ ۷ ۹ ۱۲ ۱۵ ۱۷ ۱۹ ۲۱ ۲۴۴ قرار میگیرند)
- دسته
- Heel (اتصال بدنه با دسته)
- بدنه
- پیکاپها (pickups)
- قسمتهای مربوط به مدار الکتریکی (تنظیمات ولوم و تن صدا)
- خرک پایینی (Bridge)
- صفحه پیک گارد (گاهی برای مخفی کردن مدارها و گاهی صرفا برای جلوگیری از خشدار شدن رنگ بدنه در اثر برخورد پیک به مرور زمان)
- صفحهٔ پشتی
- صفحهٔ جلویی
- قسمتهای جانبی
- سوراخ صدا (معمولا دارای تزئینات زیبا به نام rosset)
- سیمها
- saddle (تنظیمکننده ارتفاع هر سیم)
- فرت بورد (چوبی که فرتها روی آن کوبیده شدهاند)
گیتارها را به شیوههای مختلفی میتوان دسته بندی کرد. در این بین اگر بخواهیم از لحاظ صوتی آنها را دسته بندی کنیم، که مسلما برای یک ابزار موسیقی مناسب ترین روش خواهد بود. از آن جایی که نحوه تولید صدای آکوستیک در گیتار ارتباط تنگاتنگی با نوع بدنه آن دارد، ناچار به استفاده از دسته بندی بدنه خواهیم بود:
گیتار با بدنه چوبی توخالی:
انواع گیتارهای آکوستیک
گیتار آکوستیک گیتاری ست که برای شنیده شدن وابسته به ابزارهای دیگر (مثل آمپلی فایر) نیست. صدای سیمها تنها در بدنهٔ چوبی توخالی آن تقویت شده و به گوش میرسد. این نوع گیتار معمولا شش سیم فلزی دارند که ضخامت آنها از زیرترین سیم تا بم ترین سیم به طور معمول بین ۱۳ تا ۵۶ هزارم اینچ میباشد. بدنه از اتصال صفحه چوبی پشتی، صفحه چوبی جلویی، و دو قسمت چوبی انحنادار کناری ساخته میشود، که صفحهٔ بالایی معمولا دارای سوراخ یا سوراخهای بزرگی است که به واسطه شکل و محل قرار گرفتنشان میتوانند ویژگیهای آکوستیکی خاصی به ساز بدهند.
گونهٔ اسپانیایی گیتار آکوستیک با عنوان گیتار فلامنکو شناخته میشود. که نامش را از سبک زیبای فلامنکو به ارث بردهاست.
انواع گیتارهای کلاسیک

اصولا باید گفت گیتار کلاسیک نوعی گیتار آکوستیک است. چون صدای آن بدون واسطه شنیده میشود. اما این نوع گیتار کمی با گیتارهایی که با عنوان گیتار آکوستیک شناخته میشوند تفاوت دارد. بدنه آن کمی کوچکتر بوده و در آن به جای سیمهای فلزی از سه سیم نایلونی و سه سیم فلز تنیده شده به دور ابریشم استفاده میشود، که به آن صدای نرم و آرامی میدهد. این ساز نسبت به سازهای دیگر ارکستر و نیز گیتار آکوستیک صدای کمتری دارد.
گیتار کلاسیک خود از گیتار فلامنکو که اسپانیاییها آن را به کار میبردهاند مشتق گشتهاست . بین گیتار کلاسیک و گیتار فلامنکو تفاوت نا چیزی وجود دارد , معمولا گیتار کلاسیک از چوبهایی که رنگ قهوهای تیره دارتد ساخته میشود و گیتارهای با چوبهای زرد و روشن تر از آن گیتارهای فلامنکو هستند . اسپانیاییها از ساز گیتار برای نواختن موسیقی خودشان یعنی فلامنکو استفاده میکردهاند که بعدها با شروع دوران کلاسیک در موسیقی اروپا عدهای از این ساز برای نواختن قطعات موسیقی کلاسیک استفاده کردند .
انواع گیتارهای الکتروآکوستیک
از لحاظ ظاهری شاید نتوان تفاوت چندانی بین یک گیتار الکتروآکوستیک با یک گیتار آکوستیک پیدا کرد. اما از لحاظ صوتی گیتار الکتروآکوستیک روند الکتریکی را پیش میگیرد، بدین صورت که صدا توسط پیکاپ به شکل سیگنال الکتریکی درآمده، که بعد از طی کردن مسیرها و برخی ادوات الکتریکی، به وسیلهآمپلی فایر تقویت میشود و سر انجام از طریق اسپیکرهای آمپلی فایر به گوش میرسد.
اگر تنظیمات خیلی خاصی برای آمپلی فایر (و افکت یا افکتها) نداشته باشیم، صدای این نوع گیتار با گیتار آکوستیک تفاوتی نخواهد داشت، با این تفاوت که حالا صدا تا حدود زیادی تحت کنترل میباشد. نوازنده بدون آنکه مجبور به تعویض ساز برای پیدا کردن صدای مورد نظرش باشد میتواند از طریق تنظیم اکولایزری که روی گیتار قرار دارد حالت صدا را تغییر دهد و با صدایی که مورد نظرش است نوازندگی کند.
گیتار با بدنه چوبی نیمه خالی
گیتار با بدنه چوبی توپر
- انواع گیتارهای الکتریک
گیتار با بدنه فلزی
- انواع رزوناتور
گیتارها را از جنبههای دیگری هم میتوان دسته بندی کرد:
-
از نظر طول گام دسته (Scale Size):
- تنور (با گام دسته در حدود ۲۱ تا ۲۳ اینچ)
- معمولی (با گام دسته در حدود ۲۴ تا ۲۵٫۵ اینچ)
- باریتون (با گام دسته در حدود ۲۶ تا ۲۸ اینچ)
- بیس (با گام دسته در حدود ۳۰ تا ۳۶ اینچ)
-
از نظر تعداد و جنس سیمها:
- چهار و پنج سیم (معمول در انواع گیتاربیس)
- شش سیم (معمول در انواع گیتار و گاهی در گیتاربیس)
- از جنس فلز (معمول در انواع گیتار آکوستیک)
- از جنس نایلون (معمول در انواع گیتار کلاسیک)
- هفت و هشت سیم (گاهی در انواع گیتار الکتریک)
- دوازده سیم به صورت شش سیم دوبله (گاهی در انواع گیتار الکتریک)
گیتار الکتریک
● طرز کار:
ارتعاشات وارده بر سیمهای گیتار توسط قطعهای به نام پیکآپ به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میشود. در واقع پیکآپ همانند یک میکروفن عمل کرده و سیگنالها را از طریق یک سیم به آمپلیفایر (تقویت کننده) میفرستد و سپس صدای تقویت شده توسط یک یا چند بلندگو پخش میشود. در ابتدا گیتارهای الکتریکی تنها یک پیکآپ داشتند، اما امروزه با دو یا سه پیکآپ ساخته می شوند..
● پیشینه
ایده پیدایش گیتارهای الکتریکی از آنجا آغاز شد که در همنوازیها صدای گیتار آکوستیک در بین صدای سازهای دیگر مانند بیس و درام گم بود و به وضوح شنیده نمیشد. در نتیجه در صدد آن برآمدند تا صدای گیتار را تقویت کنند، و بهترین راه برای این کار استفاده از علم الکترونیک بود.
در حدود دهه ۳۰ میلادی گیتارهای الکتریکی وارد موسیقی شدند. این اتفاق پدید آورندهی انقلابی در صدا و تکنولوژی بود که تا امروز نیز ادامه دارد. با پیدایش راک اند رول در دهه ۵۰ میلادی، گیتارهای الکتریکی به سرعت در موسیقی جا باز کردند و به یکی از فراگیرترین سازهای تاریخ مبدل شدند. معمولا در گروههای راک دو نوازنده گیتار الکتریک وجود دارد که یک نفر ملودیها را مینوازد (گیتار لید) و دیگری ریتمها را ( گیتار ریتم).
● انواع
▪ از نظر بدنه
این ساز را از نظر بدنه میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد: بدنه-توپر و بدنه-توخالی. گیتارهای بدنه-توخالی مورد استفاده نوازندگان جاز قرار میگیرد، در صورتی که بدنه-توپر عموماً در موسیقی راک کاربرد دارد.
▪ از نظر تعداد سیمها
معمولا گیتارهای الکتریکی شش سیم دارند. بعضی نیز دارای ۱۲ سیم می باشند که هرجفت با یک نت کوک میشود، منتهی با اکتاوهای متفاوت، این گیتارها اکثراً در موسیقی فولک کاربرد دارند. گیتارهای ۸ سیمی نیز وجود داردند که البته غیرمعمول هستند.
▪ اجزا
۱) سردسته (Head Stock):
قسمت بالایی گیتار که سیمها در آنجا تنظیم میشوند.
۲) خرک بالا
۳) پیچهای کوک یا گوشیها (Tuning Switch):
پیچهایی که بر روی دسته گیتار قرار گرفتهاند و با آن میتوان گیتار را کوک کرد.
۴) پردهنما یا دستان (Fret):
قطعههای فلزی که بر روی دسته گیتار قرار دارد و پردههای موسیقی را از هم جدا میکند.
۵) تنظیم کننده دسته (truss rod):
برای تنظیم و تثبیت دسته
۶) علامتهای روی دسته
۷) دسته (Neck):
قسمت بلند و باریک گیتار است که جای انگشتگذاری نوازنده برای انتخاب نتها است. این بخش بین بدنه و سر دسته گیتار قرار دارد.
۸) اتصال دسته به بدنه
۹) بدنه:
قسمت اصلی گیتار است که به دسته متصل شده و برخلاف گیتار آکوستیک معمولاً توخالی نیست و بخشهایی مانند پیکآپ و خرک بر روی آن قرار دارد.
۱۰) زخمهگاه (Pick up):
یک سیم پیچ مغناطیسی است که بر روی بدنه گیتار و زیر سیمها قرار دارد و وقتی سیمها بر اثر زخمه زدن مرتعش میشوند تحت تأثیر میدان مغناطیسی پیکآپ قرار میگیرند و این تحریک به آمپلیفایر فرستاده میشود و سپس آنجا تقویت میشود.
۱۱) کنترل صدا و تن:
پیچهایی که بر روی بدنه گیتار قرار گرفتهاند و میتوانند صدا و تن گیتار را تغییر دهند.
۱۲) کلید زخمهگاه (Pick up Switch):
یک تعویض کننده که بر روی بدنه گیتار قرار گرفته و برای تعویض پیکآپ و تغییر دادن تُن و صدا بکار میرود.
۱۳) لرزانه (Tremolo):
میلهای که روی بعضی گیتارها قرار دارد و به خرک متصل شده. با حرکت دادن آن به بالا و پایین خرک حرکت میکند و باعث زیر و بم شدن صدا میشود. به آن اصطلاحا دسته ویبراتو (Vibrato) نیز گفته میشود (در این تصویر نیست.)
۱۴) خرک (Bridge):
ناحیهای است بر روی گیتار که سیمهای گیتار بر روی آن قرار میگیرند.
۱۵) محافظ مضراب:
صفحهای است که نمیگذارد بدنه، با مضراب خط بیافتد
ترومپت
قدمت ترومپت را میتوان به 1500 سال قبل ازمیلاد مسیح ویا حتی زودتر از آن دانست. ترومپت های برنز ونقره ای در قبر توتا نخامون در مصر نوع برنزی آن در زمان لردهای اسکاندیناوی، ترومپت های فلزی در چین به همین زمان بر میگردد. ترومپت ها در تمدن سیحون در آسیای میانه طوری طراحی شده که از وسط آن با می شد(فوت می کردند) اگر چه بعضی از انواع آنها با تکنیک قابل توجی ساخته می شدند.
ترومپت های اولیه اغلب در ارگانهای نظامی بعنوان وسیله ای برای علامت دادن (خبر کردن) استفاده می شد تا اینکه در جهت در موسیقی از آن بهره ای گرفته شود.
صدای این وسیله توصیف کننده یک اتفاق بسیار بد بود که ایجاد خطر را اعلام می کرد، بعدها دستگاه ها وسیگنالهای پیشرفته تری با وسایل مشابه به منظور علامت دادن اختراع شد و استفاده از امواج رادیویی معمول تر گردید.
در قرون وسطی نوازندگان ترومپت به عنوان یک صنعت پیشرو تنها در ارگانهای خاصی که دارای دستور العمل خاصی بود صورت می پذیرفت. نوازندگان ترومپت اغلب از میان گاردهای یک دسته انتخاب می شدند وکار این نوازندگان تقویت کردن نیروهای خودی در برابر ارتش مقابل بود.
رشد و ترقی در طراحی این ساز و رشد صنعتی دوران رنسانس باعث شد که از ساز ترومپت به عنوان ساز موسیقایی بیشتر استفاده شود.
در دوران باروک به علت پیشرفت بیشتر این ساز (شیپورهای تیزتر ) و نوازنده های ویژه ، دوران طلایی ساز ترومپت نام گرفت. حکم فرما شدن ملودیهایی چند صدایی در دوران کلاسیک و رمانتیک باعث شد که آهنگساز های بزرگ ساز ترومپت را به عنوان ساز ثانویه در ارکستر استفاده کنند، به جز کنسرتو ترومپتی که هایدن برای ترومپت کلید دار در سال 1796 ساخت.
ترومپت کم کم داشت صاحب پیستون های پیشرفته ای می شد(که در اواسط سالهای 1830 اختراع شد) و مشابه این ساز کرنت، بعد ها به عنوان یک ساز سلودر 100 سال بعد از این تاریخ مورد استفاده قرار گرفت. کج بودن لوله های متحرک این ساز در مقابل کلید ها و پیستون ساز ترومپت در اوایل قرن بیستم دارای استاندارد لازم بود.
واژه عربی برای این ساز نفیر(Naffir) بود. در فرهنگ اسپانیایی مثل اسم عربی آن النفیر(Al Naffir) بود را انافیل(Anafil) می نامیدند. در عین اینکه در فرهنگ فرانسه ترومپت نام Buisine به خود گرفت که از فرهنگ لاتین به Buccina مشتق شده بود. امروزه از ترومپت معمولا" در تمامی فرمهای موسیقی استفاده می شود. موسیقی کلاسیک جاز، راک، بلوز، پاپ ، اسکا ، پولکا و فانک.
در نوازندگان مشهور این ساز نامهای :Maurice Andre ، Louis Armstrong ، Miles Davis ، Dizzy Gillespie ، Jon Faddis ، Maynard Ferguaon ، Adolph Bud Herseth ، Charles Schlueter ، Malcolm McNab ، Wynton Marsalis ، Sergei Na kariakov ، Freddie Hubbard ، Lee Morgan ، James Morrison ، Arturo Sandoval ، Doc Severinsen ، and Philip Smith به چشم می خورد که برای بهتر شناختن آنها می توانید به لیست نوازندگان بادی برنجی در قرن 20 نگاهی بیندازید
سه تار
سه تار سازی است قدیمی و از دسته سازهای زهی که در اثر ضربه ناخن انگشت سبابه به صدا در می آید . وجه تسمیه سه تار معلوم است ؛ زیرا اول دارای سه سیم بوده و بعد ها یک سیم به آن اضافه شده است . می گویند که سیم چهارم را "مشتاق علیشاه " اضافه کرده و به نام او آن را " مشتاق " گویند . سه تار تشکیل شده از کاسه ، دسته و پنجه که محل گوشی ها است. کاسه این ساز تقریبا کروی و به شکل گلابی است که از وسط نصف کرده باشند.
جنس کاسه از چوب درخت توت است . روی کاسه ساز صفحه نازک چوبی قرار دارد که درروی آن نزدیک دسته ساز چند سوراخ تعبیه شده است . اندازه سه تار در نواحی مختلف فرق می کند و بطور متوسط در حدود 76 تا 80 سانتی متر است محل ارتعاش آزاد سیم یعنی فاصله خرک تا شیطانک 63 سانتی متر است . روی دسته به وسیله زه باریکی پرده بندی شده است و در پهلوی دسته شیاری است که محل گره زدن زه پرده ها است .
پرده های اصلی با چند لا، زه پیچیده شده است که آن را شاه پرده و پرده های فرعی را میان پرده می گویند . سه تار دارای چهار سیم است . سیم ها در انتها به سیم گیر متصل بوده و پس از عبور از خرک موازی هم در امتداد دسته از شیار شیطانک رد شده و بعد از یک " زه چهار لا " که فوق شیطانک است گذشته و به گوشی ها پیچیده می شود . گوشی روی پنجه مخصوص سیم سفید ( اول و سوم ) و گوشی پهلوی پنجه مخصوص دو سیم زرد ( دوم و چهارم ) است . در آزمایش هایی که روی تارهای مرتعش بعمل آمده معلوم شده که سیم هایی که با زدن مضراب به ارتعاش در می آید اگر محل مضراب در کنار باشد "هارمونیک " فراوان یا فرکانس زیاد ایجاد می کند.
ازین جهت چنین سازی صدایی تیز فلزی دارد . در صورتی که اگر به جای مضراب ناخن یا انگشت را بکار بریم از عده هارمونیک با فرکانس زیاد کاسته شده و صدا ملایم تر به گوش می رسد ازین جهت صدای سه تار از سازهای مشابه لطیف تر است . سه تار دارای 25 تا 28 پرده است . وسعت صوتی آن در روی سیم اول از ( do3 تا SoI4 ) و روی سیم زرد از ( SOI1 تا Re4 ) است . برای نواختن ، سه تار را روی ران پا قرار می دهند و با ناخن انگشت سبابه دست راست عمود بر امتداد سیم ضربه وارد میکنند
تمبک
تنبک از نظر نوازندگی (انگشت گذاری)، رنگهای صوتی و ساختمان فیزیکی اش (در عین ظاهری ساده)، یکی از پیشرفته ترین و پیچیده ترین سازهای کوبه ای پوستی دنیا محسوب می شود، به ویژه که در دهه های اخیر با همت تنبک نوازان پیشرفت شایانی کرده است و در این میان باید به حسین تهرانی، پدر تنبک نوازی نوین ایران اشاره کرد، زیرا آغاز حرکت با او بوده است. در این مقاله هدف بررسی نام های گوناگون تنبک در طول تاریخ است.
تنبک از نظر سازشناسی جزو "طبل های جام گونه" است و جالب است اشاره کنیم که بنا بر پژوهش های اخیر نگارنده، برخی از طبل های جام گونه، هم از نظر ساختمان فیزیکی و هم از نظر لغوی شباهت به تنبک ایران دارند. در این مقاله نام های گوناگون تنبک در طول تاریخ بررسی شده و حتی به رد پای تنبک ایرانی در دیگر ممالک تا حد اطلاع نگارنده اشاره می شود. همچنین در این مقاله از پژوهش های دیگران استفاده شده و تا آنجایی که امکان پذیر بوده است، مراجع را ذکرکرده ایم تا حقی از کسی پایمال نگردد.
به طور کلی اطلاق کلمه ی "ضرب" به این سازایرانی کوبه ای پوستی غلط است، البته نه به خاطر عربی بودن این واژه. اگر به فرهنگهای گوناگون فارسی مراجعه کنیم، برای این واژه معنی های بسیاری نوشته اند که یکی از آنها "زدن" است. با در نظر گرفتن معنی های گوناگون این واژه، ممکن است بگوییم که چون عمل "زدن" روی این سازایرانی انجام می گیرد، آن را "ضرب" گفته اند. آنگاه بلافاصله این پرسش مطرح می شود که مگر"سه تار" را که آن هم یک ساز ایرانی است، "نمی زنند"؟
پس چرا به آن "ضرب" نمی گویند. دکتر ضیاءالدین سجادی (استاد دانشگاه) در مقاله بحث لغوی کتاب آموزش تمبک (تهرانی)، ص ۳۵، نوشته است: "... ضرب هم که به این آلت موسیقی گفته شده ظاهراً به مناسبت آن است که اصول ضرب و آهنگ را با آن نگاه می داشتند." و این قول برای توجیه این واژه به حقیقت نزدیکتر است (بر گرفته از کتاب تنبک و نگرشی به ریتم از زوایای مختلف، نوشته ی بهمن رجبی) و در تتمیم این قول باید بگوییم که با "سه تار" و سایر آلات مشابه آن، "اصول ضرب و آهنگ" را نگاه نمی داشتند و فقط با تنبک (مهم ترین ساز کوبه ای پوستی ایران) و دیگر آلات مانند دف (معرب دپ) و دایره (با نام باستانی "داره") "اصول ضرب و آهنگ" را نگاه می داشتند و غرض از نگهداری "اصول ضرب و آهنگ" همانا حفظ "ایقاع" (اصطلاح قدیمی ریتم دوری) است و ایقاع در موسیقی حکم عروض را دارد در شعر، گرچه ضرورتاً "ایقاع" از عروض دقیق تر است. اسم پهلوی این سازایرانی "دُمبَلَگ" است.
چنانچه در لغت نامه آمده است: "دمبلگ: یکی از ساز-های رایج در دربار خسروپرویز که به صورت طبل کوچکی است. (از ایران در زمان ساسانیان، کریستن سن، ص ۵۰۶)، صورت قدیمی دمبک." در ضمن در کتاب چشم انداز موسیقی ایران نوشته ی ساسان سپنتا، ص ۲۹۴ به نقل از کتاب خسروو غلام، تصحیح اون والا، ص ۲۸ آمده است: "... قدیمیترین متنی که نام این سازایرانی آمده متن پهلوی "خسرووغلام" است که به صورت "دُمبَلَک" به خط پهلوی ذکر شده است." همچنین در کتاب تنبک و نگرشی به ریتم از زوایای مختلف، نوشته ی بهمن رجبی، ص ۱۵ آمده است: "دکتر مهدی فروغ در یکی از نوشته های خود، اشاره ای دارد به اینکه در دوران ساسانیان، به یک نوع سازایرانی ضربه ای که شبیه به تنبک امروزی بوده است، "دُنبَلَک" یا "دُمبَلَک" می گفتند و "دنبک" و "دمبک" واژه ای است پهلوی، و احتمال دارد که "دنبک" و "دمبک" صورت تغییر شکل یافته ی آن باشد." در همین کتاب به بیش از ۲۰ نام گوناگون تنبک اشاره می شود. آنچه مسلم است کثرت این نام ها نشان از کاربرد این سازایرانی در زمان ها و مکان های گوناگون دارد. یکی از همین نام ها که در فرهنگ های گوناگون اشاره شده است "تَبَنگ" می باشد.
دکتر محمد معین به نکته ی جالبی اشاره کرده است: "از شرح آنندراج چنین بر می آید که "تنبک" و "دنبک" تغییری است از همان تبنگ..." در ضمن در کتاب ها و دیوان های شعر چندین شاعر به نام های گوناگون تنبک اشاره شده است که ما به دو تا از آنان اشاره می کنیم: "خدایا مطربان را انگبین ده برای ضرب دستی آهنین ده" – مولوی "تنبک محفل ارباب وفا را بردار بلبل باغ دلی، شور و نوا را بردار" – میرنجات در اینجا به موضوعی دیگر اشاره می کنیم: تنبک علاوه بر موسیقی سنتی امروز ایران، در موسیقی نواحی ایران نیز نواخته می شود.
در اینجا نیز تنوع اسمی وجود دارد. شاید جالب باشد بگوییم که نام این سازایرانی در استان هرمزگان "تمپک" است، که به نظر نگارنده از حیث بحث لغوی با همین نام "تمپو" نباید بی ارتباط باشد. رد پای سازهای مشابه تنبک در دیگر نقاط دنیا نیز مشاهده می شود. مثلاً سازی شبیه تنبک در کشمیر با نام "تنبک نَری" نواخته می شود و "نری" در زبان محلی آنجا به معنی سفالی است. همچنین سازی به صورت یک جفت تنبک در مالزی با نام "گِدُمبَک" نواخته می شود. گفتنی است که "تمپو" ی ترکیه که از نظر ساختمان و نحوه ی نوازندگی با "تمپو" ی مصری کمی اختلاف دارد، "دومبِلِک" نامیده می شود که در حقیقت لهجه ای از نام باستانی "دمبلک" است.
در آخر اشاره می کنیم که سازی مشابه "تمپو" در یونان نواخته می شود و نامش "توبِلِکی" است. در معنی واژه ی تنبک دو نظر وجود دارد. یکی می گوید که واژه ی تنبک از صدای این سازایرانی، یعنی از ترکیب دو عبارت "تن" و "بک" به دست آمده است.
و"تن" (یا "تم") صدایی است که از نواختن ضربه ای به ناحیه ی مرکزی پوست تنبک بیرون می آید و "بک"، نواختن ضربه ای به ناحیه ی کناره ی پوست (کتابهای تهرانی و رجبی). این در حالی است که محمد علی امام شوشتری، در کتابش، ایران گاهواره ی دانش و هنر، ص ۱۴۱ نظر دیگری دارد: "... واژه ی تَنبوراز تیکه "تنب" و پسوند "ور" ساخته شده است. "تنب" به معنی برآمدگی است و واژه ی "تنبان" به معنی "سرین پوش" و "تنبک" ساز مشهور، ... همگی از این ریشه اند...".
از تمام مطالب بالا و با توجه به این نکته که "ضرب" و "تنبک" متداولترین نام ها برای این ساز کوبه ای پوستی ایران است و "ضرب" نامی مناسب برای این سازایرانی به نظر نمی رسد، اطلاق "تنبک" به این سازایرانی بهترین پیشنهاد برای جلوگیری از چند اسمی بودن این مهمترین ساز کوبه ای پوستی ایران است
سنتور
پیشینه:
سنتور بر پایهٔ شواهد و قراین یکی از کهنترین سازهای منطقه به شمار میرود. کهنترین اثری که از این ساز بر جا مانده، از سنگتراشیهای آشور و بابلیان (۵۵۹۹ قبل از میلاد) است. در این سنگتراشیها، صف تشریفاتی که به افتخار آشور بانیپال بر پا شده مجسم گردیده و سازی که شباهت زیادی به سنتور امروزی دارد، در میان آن صف دیده میشود.
ابوالحسن علی بن حسین مسعودی (مرگ به سال ۳۴۶ ه.ق)گذشته نگار نامدار و نویسنده کتاب مروجالذهب در شرح اوضاع موسیقی در زمان ساسانیان، هنگام نام بردن از سازهای متداول موسیقی ساسانی، واژه سنتور (سنطور) را ذکر میکند. در کتب قدیم و تألیفات ابونصر فارابی و ابن سینا نیز نام سنتور چند بار ذکر شدهاست.
عبدالقادر مراغهای ساز یاطوفان را معرفی کرد که شبیه سنتور امروزی بود با این تفاوت که برای هر صدا فقط یک تار میبستند و با جابجا کردن خرکها، آن را کوک میکردند.
نام سنتور در اشعار منوچهری نیز آمدهاست:
کبک ناقوسزن و شارک سنتورزَن است | فاخته نایزَن و بربط شده تنبور زنان |
سنتور، سازی کاملاً ایرانی است که برخی ساخت آن را به ابونصر فارابی نسبت میدهند که مانند بربط، ساز دیگر ایرانی بعدها به خارج بردهشد.
برخی پژوهشگران بر این باورند که سنتور در زمانهای بسیار دور از ایران به دیگر کشورهای آسیایی رفتهاست، چنان که امروزه نیز گونههای مشابه این ساز در عراق، ترکیه، سوریه، مصر، پاکستان،هند، تاجیکستان، چین، ویتنام، کره، اوکراین و دیگر کشورهایآسیای میانه و نیز در یونان نواخته میشود.
بر پایهٔ اسناد و مدارک، نگارگریها و مینیاتورهای سدههای پیش، آنچه که ما امروزه به عنوان سنتور در اختیار داریم در واقع سنتوری است که از نزدیک به یکصد و پنجاه سال پیش (زمان قاجار) با شکل و شمایل کنونی خود در اختیار هنرمندان این مرز و بوم قرار دارد. چنان که سنتورهای محمدصادق خان (که نخستین نمونه صوتی ساز سنتور به جا مانده از دوران قاجار متعلق به وی میباشد)، حبیب سماع حضور و حبیب سماعی، در ابعاد، شمار خرک و چگونگی ساخت، بسیار نزدیک به سنتور امروزی است.
بررسی تاریخ گردش و تحول ساز سنتور نشان میدهد که این ساز طیف گستردهای از سبکها و مکاتب گوناگون را در سدهٔ کنونی به خود اختصاص داده، به گونهای که پس از یک بررسی اجمالی، میتوان اذعان داشت حداقل ۱۵ سبک و مکتب گوناگون و فعال در این عرصه شهره خاص و عاماند.
تنوع و جوراجوری چشمگیر مکاتب و سبکها باعث تنوع در صدادهی ساز، تکنیک نوازندگی و چگونگی آهنگسازی و نغمهپردازی در سطوح گوناگون بودهاست.
سنتور، یا آنچنان که استاد ابوالحسن خان صبا گاه مینوشت: سنطور، در سالهای پایانی عصر قاجار، سازی تقریباً فراموش شده و رو به نابودی بود. سازهای اصلی، تار، تنبک و کمانچه بودند و دوره قاجار، در واقع «عصر تار» بود. تعداد کمی سنتور مینواختند و تعداد کمتری نیز سنتور میساختند و میآموختند.
گسترش در جهان:
با اتکا به قدمت آثار کشف شده گمان این است که این ساز از قلمرو ایران به کشورهای دیگر راه یافته و نامهای مختلفی پیدا کردهاست. سنتور با اندک تفاوتی در شکل ظاهر و با نامهای مختلف در شرق و غرب عالم وجود دارد. این ساز را در کشورچین یان کین، در اروپای شرقی دالسی مر، در انگلستان باتر فلایها، در آلمان واتریش مک پر،در هندوستان سنتور، در کامبوج فی و در آمریکا زیتر مینامند که هر کدام دارای وجه تشابهاتی هستند. ساز سنتور در تعدادی از کشورها مانند ارمنستان وگرجستان نیز رایج هست. همچنین سنتورهای عراقی –هندی- مصری و ترکی که بعضی از آنها حدود ۳۶۰ سیم دارند
ساختار ساز:
این ساز از جعبهای ذوزنقهای شکل تشکیل شده که اضلاع آن عبارتاند از: بلندترین ضلع، نزدیک به نوازنده و کوتاهترین ضلع و موازی با ضلع قبلی و دور از نوازنده و دو ضلع جانبی با طول برابر که دو ضلع قبلی را به طور مورب قطع میکند. ارتفاع سطوح جانبی ۸ تا ۱۰ سانتیمتر است.
جعبه سنتور مجوف است و تمام سطوح جعبه چوبی است. بر روی سطوح فوقانی دو ردیف (معمولاً ۹تایی)خرک چوبی قرار دارد؛ ردیف راست نزدیکتر به کناره راست ساز است و ردیف چپ کمی بیشتر با کناره چپ فاصله دارد (فاصله بین هر خرک ردیف چپ تا کناره چپ را «پشت خرک» مینامند). از روی هر خرک چهار رشته سیمهمکوک عبور میکند ولی هر سیم به گوشی معینی پیچیده میشود. گوشیها در سطح جانبی راست کنار گذاشته شدهاند. سیمهای سنتور به دو دسته «سفید» (زیر) و «زرد» (بم) تقسیم میشوند. دسته سیمهای سفید بر روی خرکهای ردیف چپ و سیمهای زرد بر روی خرکهای ردیف راست به تناوب قرار گرفتهاند. طول قسمت جلوی خرک در سیمهای سفید دو برابر طول آن در قسمت پشت خرک است و میتوان در پشت خرک نیز از سیمهای سفید استفاده کرد (صدای آن به نسبت عکس طول، یک اکتاو نسبت به صدای قسمت جلوی خرک بالاتر است). همچنین هر سیم زرد، یک اکتاو بمتر از سیم سفید بلافاصله بعد از آن صدا میدهد.
ساز سنتور پیشتر با ۱۲ وتر سیم بم و ۱۲ وتر سیم زیر ساخته میشد و سنتور ۱۲ خرکی نامیده میشد. امروزه سنتور ۱۰ خرک و سنتور ۱۱ خرک و سنتور «لا کوک»نیز ساخته میشود. سنتور ۱۱ خرک، سنتور چپ کوک نامیده میشود. در واقع هر خرکی که به سنتور اضافه میشود صدای ساز یک پرده بمتر میگردد. سنتور ۹ خرکرایجترین نوع سنتور است که سنتور «سُل کوک» نامیده میشود و نتهای ردیفبر اساس آن نوشته شدهاند. در سنتور ۹۹ خرک، چنانچه بر اساس راست کوک تنظیم شود، به ترتیب سیمها از پایین بر مبنای می-فا-سل کوک میشوند و برای اجرای گروهی و ارکستر مناسب است.
ساز سنتور برای استفاده در ارکستر دارای نقایصی است که برای رفع آنها چندی است دو نوع سنتور یکی کروماتیک با افزایش ۷ خرک به خرکهای معمولی و دیگریسنتور باس با صدای بم ساخته شدهاند.
سنتور کروماتیک و سنتور کروماتیک بم:
به منظور تکمیل فواصل کروماتیک بین اصوات و نیز به قصد تأمین اصوات بم، در حدود بیست سال اخیر دو نوع سنتور با تعداد زیادتر خرک ساخته شدهاند. سنتور کروماتیک با همان میدان صدای سنتور معمولی ولی دارای خرکها و اصوات کروماتیک بیشتر است. میدان صدای سنتور کروماتیک بم یک فاصله پنجم بمتر از سنتور کروماتیک است و وسعت آن سه اکتاو و نیم است. در دو نوع سنتور کروماتیک، هر صوت توسط سه رشته سیم همکوک حاصل میشود. به عبارت دیگر روی هر خرک سه سیم تکیه کردهاست. از هر دو سنتور کروماتیک و کروماتیک بم در حال حاضر تنها استفادههای همنوازی میشود.
نوازندگی سنتور:
نوازندگی سنتور بوسیله دو چوب نازک که به آنها «مضراب» گفته میشود، انجام میشود. مضرابها در گذشته بدون نمد بودند ولی اکنون بیشتر به مضرابها نمد میچسبانند که خود باعث لطیفتر شدن صدای سنتور میشود. در اکثر اوقات، نوازنده باید با هر یک از مضرابها، نت متفاوتی را اجرا کند (به ویژه در برخی از چهارمضرابها که بیشتر پایه قطعه با دست چپ و ملودی با دست راست اجرا میشود). به همین دلیل نوازندگی این ساز علاوه بر چابکی دستها، به تمرکز ذهن نیز نیاز دارد که تنها با تمرین فراوان بدست میآید.
سنتور سازی است که اگر نوازنده بر آن چیره شود، میتواند بوسیله آن کارهای زیبا و ماندگاری بیافریند. این ساز به خوبی توانایی تکنوازی و همنوازی را دارا میباشد.
برابر نیمهٔ عمر تمرین سنتورنوازان، به کوک کردن آن میگذرد. چون ضربههای مداوممضراب روی سیمها و تاثیر گذاری رطوبت و حرارت روی چوب و سیمها کوک را به هم میزند و ۷۲۲ سیم باید مرتب کوک یا هم خوان شود، از این رو سنتور، سازی شناخته میشود که همراه با زیبایی، بسیاری از عوارض طبیعی میتواند روی صدا و کوک آن تاثیر بگذارد و حتی نوازندههای کارکشته را برای یک کوک دلخواه ناکام میگذارد.
● بهترین سنتورنوازان, از گذشته تا اکنون عبارتند از:
محمدصادق خان سرورالملک, علی اکبر خان شاهی, حسن خان, حبیب سماع حضور, حبیب سماعی, حسین صبا, حسین ملک, رضا ورزنده, منصور صارمی, فرامرز پایور, مجید نجاهی, رضا شفیعیان, مجید کیانی, اسماعیل تهرانی, پرویز مشکاتیان, پشنگ کامکار, میلاد کیایی و اردوان کامکار
دف
پیکر دف از تألیف شش بخش مجزا حاصل میگردد :
1-)کمانه :
چوبی غالبا" از جنس درخت بید به طول 170 سانتی متر و عرضی بین 5 تا 5/6 سانت است که دو سر آن را در حالت مماس بر یکدیگر نصب می کنند.د رنتیجه حلقه ای چوبین حاصل میگردد که قطر آن غالبا" 50 تا55 سانتی متر می باشد . ضخامت این چوب از سمت بیرونی آن 5/1 سانت بوده و در سوی دیگر که محل نصب پوست می باشد با عمل پخ زدن به 2 تا 3 میلی متر می رسانند این عمل باعث می گردد تا صدای پوست در ناحیه ی کناره ساز کیفیت مطلوبی داشته باشد. همچنین بر روی کمانه فرو رفتگی کوچکی برای قرار گرفتن انگشت شست دست چپ تعبیه میگردد که شستی نامیده می شود . شستی موجب می شود تا کمانه راحت تر در دست نوازنده قرار گیرد.
انواع کمانه :
الف: یک کمه ، کمانه ی یک کمه تنها از یک لایه چوب به ضخامت 5/1 سانت تشکیل می شود و مزیت آن سبک بودنش است .
ب: دو کمه ، کمانه ی دو کمه از دو لایه چوب به ضخامت نهایی 5/1 سانت که لایه ها بر روی هم پرس شده تشکیل می گردد. این چوب از حجم بالاتری برخوردار است ومقاومت بیشتری نسبت به کج شدن در مقابل فشار پوست دارد.
2-) پوست :
پوست دف را می توان از حیوانات مختلفی نظیر آهو ، بز ، بزکوهی ، میش و ماهی تهیه نمود که غالبا" از پوست بز و میش بدلیل صدا دهی مطلوبشان استفاده میگردد.
پوست ساز باید ویژه گیهای زیر را دارا باشد:
الف ) پوست باید کهنه باشد بطوری که اگر قسمتی از آن را تر کنیم هیچ بویی از آن متصاعد نگردد.
ب) ضخامت پوست باید در تمام نقاط آن یکسان بوده و کلفت و نازک نشده نباشد .
ج) رنگ آن نیز باید یکنواخت بوده و دانه دانه و تگرگی نشده باشد.
د) موها وزوائد پوست با قرار گرفتن آن در آب گرفته شود و استفاده از آهک و مواد شیمیایی دیگر موجب آسیب رسیدن به کیفیت پوست می گردد.
3- ) گل میخ :
اتصال پوست بر روی کمانه به وسیله ی میخهای سر تختی شبیه به پونز که از جنس برنج ، مس و یا آهن می باشند انجام می پذیرد
4- ) قلاب :
در داخل کمانه میخها ی کج شده ای به شکل قلاب کوبیده می شود تا حلقه ها توسط آن آویخته شوند . این قلابها به فاصله 3 سانت از پوست و با فاصله یک سانت از یکدیگر تعبیه می گردند.
5- ) حلقه یا زنجیر :
حلقه هایی به قطر 2 سانتیمتر که از جنس برنج ، مس یا آهن هستند در دسته های چهارتایی به قلابها وصل می گردند که نوازنده با تکان دادن دف صداهای مختلفی توسط آنها ایجاد مینماید .
6- ) تسمه ی چرمی :
از تسمه چرمی برای دف نوازی های طولانی که موجب خستگی مچ دست نوازنده می گردد استفاده می شود به گونه ای که نوازنده تسمه نصب شده در قسمت داخلی کمانه را به مچ دست چپ خود بسته و بدین ترتیب فشار کمتری به دست او وارد می گردد . معمولا" در خانقاه ها و مراسم ذکر و سماع که نوازنده برای مدت طولانی ناگزیر به نواختن بوده وجود تسمه ی چرمی ضروری میگردد
تار
« تار » از مهترین سازهای زهی – زخمه ای (مضرابی) موسیقی ملی است که تقریباً تمام ویژگیهای اصیل و سنتی قومی ایرانی را دارا می باشد.
لفظ « تار » (البته در معنی ساز), در اصل به زبان سانسکریت و « تره » بوده است و طبق شواهد تاریخی, استفاده از آن (البته با شکل ظاهری امروزی اش) از گذشته های نچندان دور در بین مردم و بخصوص در شهرها متداول بود.
اوج دوران استفاده از این ساز, در عهد قاجار بود. به قدیمی ترین تارنوازی که می توان, به او به طور مستند اشاره نمود, «آقا علی اکبر خان فراهانی» است که در عهد ناصری می زیست. بعدها استادان دیگری یک به یک آمدند و هر کدام نقشی بر این ساز زدند و ...
«تار » از دو قسمت کلی تشکیل شده است:
۱) کاسه (شکم)
۲) دسته
کاسه تار که مهمترین بخش ساز است, معمولا دو تکه و از جنس چوب فوفل یا گردو و حتی توت کهنه ساخته می شود که بعد از به هم چسباندن دو قطعه, قسمت فوقانی آن دارای دو حفره کوچک و بزرگ است که به یکدیگر متصل می شوند و بوسیله پوست بره تودلی که به روی آن می کشند, ساخته می شود. قسمت کوچک تر کاسه را « نقاره» می گویند.
دسته تار (۴۵ تا ۵۰ سانتی متر) که جداگانه ساخته و بعداً به کاسه وصل میشود, بوسیله قطعات شاخ یا استخوان شتر تزیین می شود. تعداد ۵ پرده از جنس روده گوسفند بر روی دسته تار بسته می شود. امروزه تعداد پرده (دستان) ها در تار ۲۸ عدد است که باید با اندازه های متفاوت ولی مشخص روی دسته بسته شود.
خرک تار که معمولاً از شاخ گوزن است, بر روی پوست کاسه قرار می گیرد و شش سیم از روی آن عبور کرده و به گوشیها بسته می شود. شش سیم تار عبارتند از دو سیم سفید (پایین) که همصدا کوک می شوند, دو سیم زرد (همصدا), یک سیم سفید نازک (به نام «زیر») و بالاخره یک سیم زرد (بم), که معمولاً دو سیم آخر را به فاصله یک اکتاو کوک می کنند.
● نمونه از سبک تارنوازی قدیم
تار در ابتدا ۵ سیم داشت و «درویش خان» برای اولین بار سیم ششم را به آن افزود. فاصله سیمهای همصوت سفید, نسبت به سیمهای زرد غالباً «چـهارم» و سیمهای سفید نسبت به سـیم بم, مـعمولاً فاصله یک اکـتاو (هفتم) را تشکـیل می دهند. (به این ترتیب اگر سیمهای همصدای سفید را «دو» کوک کنیم, سیمهای زرد باید غالباً «سل» و سیم بم «دو» یا «ر» کوک شوند.) بدیهی است که کوک تار, ممکن است در دستگاهها و آوازهای مختلف تغییر کند. حجم صدادهی این ساز, نسبتا زیاد و از حیث گستردگی نوازندگی, تقریبا کامل است, به طوریکه دارای تمام فواصل کروماتیک مخصوص موسیقی ایرانی است.تار با مضرابی کوچک (زخمه) از جنس برنج به طول تقریبی ۳سانتی متر, نواخته می شود به طوریکه قسمتی از نصف طول مضراب, برای آنکه در دست نوازنده راحت قرار گیرد, با موم پوشیده می شود.
تار صدای بسیار زیبا و دلنشینی دارد که مونس انسان در تنهایی است. این ساز از عهده تکنوازی و همنوازی (حتی در ارکسترهای بزرگ), به خوبی بر می آید.
البته به پیشنهاد علینقی وزیری, «تار آلتو» (که سیمهای آن یک چهارم از تار معمولی بم تر است) و همچنین «تار سوپرانو» (که یک پنجم بالاتر از تارهای معمولی کوک می شود), برای اجرا در ارکسترها, ساخته شد که هنوز هم کم و بیش از آن استفاده می شود.
● از مشهورترین تارسازان می توان به :
▪ «یحیی» (که مشهورترین و کاملترین تارها را می ساخت)
▪ «استاد فرج الله»
▪ «ملکم»
▪ «شاهرخ»
▪ «استاد سید جواد چایچی» اشاره کرد .
● همینطور بزرگترین نوازندگان تار از گذشته تا اکنون که عبارتند از:
▪ میرزاحسینقلی
▪ میرزا عبدالله
▪ ددرویش خان
▪ مرتضی نی داوود
▪ حسین بیگچه خانی
▪ جلیل شهناز
▪ فرهنگ شریف
▪ هوشنگ ظریف
▪ محمدرضا لطفی
▪ محمد علیزاده.
کمانچه
از اواسط دوره ناصری در عهد قاجار بود که با آمدن ویلن به ایران و آشنایی هنرمندان ایرانی با این ساز, به تدریج جایگاه کمانچه در بین اساتید, کم رنگ شد.
اکثر کمانچه نوازان به سوی ویلن رفتند و جالب این که ابتدا آن را نیز به شیوه کمانچه می نواختند و به دلایلی از جمله اینکه, ویلن سازی غربی بود و صدای نسبتا واضح تری در مقایسه با کمانچه داشت (به قول روح الله خالقی «صدای تودماغی» کمانچه), کم کم در موسیقی ایرانی رواج پیدا کرد.
کمانچه, این ساز اصیل ایرانی, رو به نابودی بود. تا اینکه اصغر بهاری به پیشنهاد استاد خالقی, کمانچه نوازی را گسترش و آن را دوباره احیا نمود تا جایی که نسل امروز کمانچه نوازان ما, همگی خود را مدیون وی و فعالیتهایش می دانند.
کمانچه, سازی است شهری و جزو گروه سازهای زهی - آرشه ای محسوب می شود. این ساز ظاهری بسیار زیبا دارد که دارای ۴ قسمت اصلی است:
۱) کاسه
۲) دسته
۳) پایه
۴) کمان.
● نوازندگی کمانچه
کاسه آن تقریبا کروی شکل است که قسمتی از آن برداشته شده و روی آن پوست کشیده می شود. روی پوست, خرک کوچکی شبیه به خرک تار و سه تار ولی نه کاملا عمود بر سیم ها, قرار گرفته. دسته کمانچه, تو پر بوده که به طور نامحسوس با شکل مخروط وارونه درست شده و فاقد دستان (پرده) است. طول دسته ۳۱ تا ۳۸ سانتی متر, با قطر ۳ الی ۵/۴ سانتی متر است.
برای کاسه کمانچه که به صورت چند تکه تَرَکی و یک تکه است, از یکی از چوب های افرا, توت, جوز هندی و یا گردو و با پوست بره تودلی و یا شکمبه گوسفند و برای آرشه آن نیز, از چوب درخت خیزران یا چوب عناب یا گردو به همراه موی اسب, استفاده می شود. قطر دهانه کاسه ۵/۹ تا ۱۰ سانتی متر, عمق آن ۱۲ سانتی متر و ضخامتش بین ۵ تا ۷ میلی متر است.
در قسمت پایین کمانچه, معمولا پایه نسبتا بلندی (به طول ۱۰ تا ۱۵ سانتی متر) نصب می کنند که نوازنده, این پایه را برای سهولت درنوازندگی, بر رو یا بین پاهای خود قرار می دهد. طول کمانچه بدون این پایه فلزی, ۶۵ سانتی متر است. قسمت بالای دسته, از چوب درخت گردو و در ناحیه انگشت گذاری, از چوب فوفل است و با استخوان, شاخ و یا صدف تزیین می شود.
کمانچه در قدیم ۳ سیم داست (می - لا - ر) و به احتمال زیاد بعد از ورود ویلن به ایران, سیم چهارم نیز به آن افزوده شد. کوک و فاصله صدایی این سیمها با یکدیگر, در دستگاههای مختلف, تغییر می کند ولی معمولترین کوک آن بدین صورت است که سیمهای اول و دوم نسبت به یکدیگر, فاصله چهارم یا پنجم داشته و سیم سوم, یک اکتاو بم تر از سیم اول و سیم چهارم, یک اکتاو بم تر از سیم دوم است. سیمهای کمانچه در قدیم, از جنس ابریشم تابیده شده بود ولی بعدها سیمهای فلزی, ماندولین و همینطور سیمهای ویلن, جای آن را گرفت.
کمانچه نواز در حین اجرا, ساز را در حول محوری که پایه باشد, می چرخاند و همین عمل, تماس آرشه را با سیمها آسانتر می کند. نوازنده, معمولا ساز را با دست چپ خود گرفته و با انگشتان همان دست, روی سیمهایی که در طول دسته قرار دارند را مالش می دهد و آرشه را که با دست راست خود گرفته, به سیمها تماس می دهد.
بسیاری از صدادهی کم و خش دار کمانچه انتقاد می کنند (البته امروزه, دیگر این مشکل کمانچه تا حدودی رفع شده است) ولی در واقع باید اذعان داشت که کمانچه یکی از خوش صدا ترین و دلنشین ترین سازهای ایرانی است. این ساز, تمام فواصل کروماتیک موسیقی ایرانی را دارا می باشد و به همین دلیل علاوه بر تکنوازی, نقش همنوازی را نیز در گروههای کوچک و بزرگ به خوبی می تواند ایفا کند.
مهمترین کمانچه نوازان از گذشته تا به حال عبارتند از: باقر خان رامشگر, حسین خان اسماعیل زاده, حسین یاحقی, اصغر بهاری, رحمت الله بدیعی, کامران داروغه, داوود گنجه ای, علی اکبر شکارچی, کیهان کلهر, سعید فرج پوری
چنگ
چنگ بسا کهن ترین ساز تاردار ایرانی باشد و نام آن بیش از هر ساز دیگر در کتابها آمده و نقش آن در آثار باستانی بجا مانده است.
رباب و چنگ به بانگ بلند می گویند
که گوش و هوش به پیغام اهل راز کنید (حافظ)
حاسدم خواهد که شعر او بود تنها و بس
باز نشناسد کسی بربط به چنگ رامتین ( منوچهری )
بنا به اسناد موثق که از حجاریهای بابل و آشور و نواحی مجاور مجاور آن در دست است چنین برمی آید که در هشت قرن بیش از میلاد مسیح انواع و اقسام سازهای مختلف در نواحی مزبور به مراحل ترقی رسیده و در دست نوازندگان بوده است . نقشهایی که از آغاز این دوره ممتد تاریخ تمدن بشر از آلات موسیقی در دست است نشان میدهد که چنگ مثل سنتور و قانون از سازهای بسیار قدیمی است که از دو هزار سال پیش از میلاد در این مناطق رواج داشته است .نوع ابتدایی آن شکل مثلث و شامل یک تخته به طول تقریبا یک گز و یک میله چوبی است و معمولا شکل دست انسان را داشته است .
سیم های این ساز که معمولا ۸ یا ۹ تا بوده به موازات وتر این مثلث قائم الزاویه بین تخته و میله امتداد یافته است . یک سر سیم ها به تخته وصل می شده و انتهای دیگر آن دور میخها یا گوشی هایی که روی میله چوبی قرار داشته پیچیده میشده و باقی مانده آن سیمها از طرف دیگر آویزان بوده است . چنگهایی که در دوره های اخیر تاریخ بابل و آشور نقش شده از حیث شکل و طرز گرفتن و نواختن با چنگهای دوره های قدیم تفاوت بسیار دارد .
برتعداد سیمها نیز افزوده شد. جعبه صوتی این نوع چنگ گاهی مستقیم و بدون انحنا و در موارد دیگر منحنی بوده است . طرز نواختن این ساز نیز تغییر کرده به این معنی که این را طوری می گرفتند که سیمها تقریبا عمود بر زمین باشد یعنی به خلاف قدیم که میله چوبی که به موازات زمین بود ولی سیمها عمود بر زمین نبود . نکته دیگر اینکه در نواختن این نوع چنگ زخمه بکار برده نمیشد بلکه آنرا با دست می نواختند و هر دو دست در نواختن آن دخیل بود .
در دوره ساسانیان چنگ معروفترین و محبوبترین سازها بوده است و در شاهنامه فردوسی نیز از آن فراوان نام برده شده است . نکیسا موسیقیدان معروف در بار خسرو پرویز در نواختن آن مهارت تام داشته است . مهدی فروغ - مداومت در اصول موسیقی ایران .
می توان انواع ابتدایی چنگ را در آثار هنری سومریها و مصریها مشاهده کرد . ایرانیان قدیم نوعی از چنگ را ون می گفتند . چنگ امروزی دارای سه قسمت متمایز : گردن ، ستون و جعبه طنینی است . زه ها از گردن ساز به موازات ستون ممتد و به جعبه طنینی متصل می باشند . چنگ را با فشار دادن کف دست بر روی سیم و یا لمس کردن ویا چنگ زدن به زه های آن به صدا در می آورد .
چنگ مثلث در اواخر قرون وسطی در اروپای غربی رایج بود . در سال ۱۷۲۰ در باواریا ، پدال هایی در پایه چنگ تعبیه شد و این امر برقدرت فنی چنگ افزود. در سال ۱۸۱۰ سباستین آرا چنگ را به شکل امروزی تکمیل نمود و بدین وسیله نواختن همه گامهای بزرگ و کوچک را ممکن ساخت و از آن به بعد چنگ در ارکستر معمول گردید . چنگ جدید ۴۷ سیم و ۷ پدال دارد . شهمیری- صداشناسی موسیقی.
همه شه از آوای هندی در آی
زنالیدن بربط و چنگ و نای
چنگ نام یکی از نتهای موسیقی نیز هست که ارزش زمانی آن ۸/۱ نت گرد می باشد چنگ در میان اعراب پیش از اسلام نیز ساز شناخته شده بود . در ادوار مختلف تاریخی و در سرزمین های دور از یکدیگر شکل های خاصی به خود گرفته است . اهالی شمال افغانستان به (زنبورک) چنگ می گویند در صورتی که از بک های ترک زبان آسیای میانه به نوعی سنتور ایرانی (چنگ) می گویند
ساکسیفون
ساز بادی که به سال 1840 توسط آدولف ساکس از اهالی بروکسل از اجماع خصوصیات بادی های چوبی و بادی های مسی اختراع شد
این ساز از روی کلارینت ساخته شده و مانند کلارینت دارای زبانه ای نی ای(از نوع ساده آن) و مانند بادی های مسی از جنس فلز و دارای لوله ای مخروطی شکل( یعنی در قسمت دهانی کم قطر حدود 2 سانتی متر و انتهای آن با قطری متجاوز از 10 سانتی متر) است
از این ساز به اندازه های مختلف ساخته شده و تحت نام هایی که به میدان صدا و بخش آنها مربوط است نامیده می شود
مثلا ساکسیفون سوپرانو، ساکسیفون آلتو، ساکسیفون تنور و غیره
وسعت صدا در هر یک از انواع بالا حدود دو اکتاو و نیم است
با وجود آنکه اهنگسازان متاخر مانند راول، دبوسی و استراوینسکی آن را وارد ارکستر کردند آما هنوز ساکسیفون از سازهای اصلی ارکستر سنفونیک محسوب نمی شود.
نام ساز،از روی اسم سازنده آن آدولف ساکس (اهل بلژیک 1814،و فوت پاریس 1894)
گرفته شده است.
این ساز از دسته ساز های یک زبانه ای , و با آنکه از جنس فلز ساخته شده از ساز های خانواده « کلارینت » است .
شمای ظاهری آن , مانند کلاریت باس , به شکل لوله مخروطی شکلی است که دو بار انحناء یافته است . انتهای پائین ساز , رو به بالا خم شده و دهانه انتهائی مانند شیپور گشاد شده است .
ساکسوفون از نظر عوامل ساختمانی , ترکیبی است از کلارینت و ابوا , ( شباهت آن به خانواده ابوا از شکل مخروطی لوله ناشی شده است )
جنس اصلی ساز برنز است و غالبا بر روی آن ورقه ای از نقره کشیده شده است
ساکسوفون به اندازه ها و کوک های مختلف ساخته شده است که حدود و وسعت همه شان یکی است ...
چهار عضو گروه ساکسیفونها:
1) اولین و بزرگترین عضو این خانواده که ساکسیفون باریتونه توسط آدولف ساکس بلژیکی در سال 1840 اختراع شده . این ساز با وجود صدای رسا و قوی اون قدیم قدیما فقط توی ارکستر های نظامی متداول بود اما امزوز میشه صداشو در گروههای جاز به صورت سلو و یا همراهی کننده شنید.
2)ساکسیفون آلتو: این ساز به خاطر بر خورداری از صدایی رسا یکی از مشهورترین اعضای خانواده ساکسیفون هاست که وسعت و نرمی صداش باعث شده طرفدارهای زیادی تو موزیک پاپ و گروههای بزرگ موسیقی و گاهی ارکستر ها داشته باشه و به عنوان یک ساز سلو در موسیقی جز خیلی موفقه.
3)واما سومین عضو این خونواده تنور ساکسیفونه
ساکسیفون تنور یک ساز ارکستریه که در گروههای مختلف کاربرد داره که باز توسط همون آدولف ساکس بلژیکی خودمون اختراع شده
این ساز شامل یک دهنی تک زبانه ایه که به یه لوله فلزی پهن و مخروطی شکلی وصل شده که اصلا همین ویژگی باعث شده که ساکسیفون در طبقه بندی خاص خودش قرار بگیره شما میتونید صدای تنور ساکس رو تو خیلی از گروههای جزو بلوز و پاپ و راک بشنوید و البته در ساخته های قشنگ خودتون تو این سبکها ازش استفاده کنین
4)وحالا داداش کوچیکه خانواده آقای ساکس که اسمشو ساکسیفون سوپرانو گذاشتن
این نوع از ساکسیفون بر خلاف برادرهای بزرگتر هیچ انحنایی در ساختارش نداره بلکه به شکل یک قیف مستقیمه تا بتونه زیر ترین نتها رو در گروه سازهای ساکسیفون اجرا کنه ولی بیشتر برای رهبری گروههای جز کوچیک به کار میره و به عنوان همراهی کننده در گروههای جز_راک ترکیبی

درامز
درامز از سری سازهای percussion "کوبه ای" می باشد که در صده 1700 در انگلستان اختراع شد، این ساز در ابتدا به این شکل نبود و در طی سالها تغییر به صورت استاندارد امروزی در آمده است، مثلاً double bass drum pedal توسط ولادمیر پوشکوموف در سال 1737 در شهر "کیف" اختراع و به ساز درامز اضافه گردید
استاندارد این ساز بدون وسائل اضافه امروزی به ترتیب زیر است
1- 1x Bass Drum + Pedal
2- 1x Floor Tom
3- 1x Snare
4- 2x Toms
5- 1x Hi Hat Cymbal + Pedal
6- 1x Crash Cymbal
7- 1x Ride Cymbal
این استاندارد هم در موزیک Jazz و هم در موسیقی Rock مورد استفاده است. در واقع ساز درامز می تواند ترکیبی از 3 طبل بیس، اسنیر و فلور تام باشد تا سازی به بزرگی نوازنده مشهوری چون تری بوزیوی (نوازنده 57 ساله آمریکایی درامز در گروه فرانک زاپا) که به ازای تمامی کلاویه ها و نت های موجود در پیانو طبل و سیمبال در ساز خود قرار داده است.
ساز درامز غیر از طبل در خود تعدادی صفحه فلزی به نام Cymbal یا در زبان فارسی "سنج، زنگ، چلب و یا بشقابک" نیز در خود جای داده است که تاریخچه آن بازمیگردد به زمان ماقبل تاریخ (بعد از عصر فلز).
برفرض مثال در موزه بریتانیا دو عدد سیمبال 13 سانتی متری به نمایش عموم در آمده است متعلق به تابوت مومیایی شدهء Ankhhape موزیسین مقدس مصر باستان است. استفاده سیمبال در اقوامی چون آشوری و ایرانیان نیز قدمتی تاریخی دارد، ایرانیان از سنج هایی به مراتب بزرگتر برای استفاده های ارتشی و درباری و مذهبی بهره می بردند. در مدارک به دست آمده در یونان در تصاویر Pan و Satyr سیمبال های فلزی نیز به تصویر کشیده شده است.
سنج در واقع یک واژه پهلوی است، خواستگاه سنج هایی که در میانه آن یک برآمدگی وجود دارد به نام Persian Cymbal شناخته می شوند
در شاهنامه نیز از سنج به عنوان یکی از ابزار موسیقی جنگی در ارتش پادشاهان اسطوره ای همچون کیومرث (اولین مرد آفریده شده توسط اهورا مزدا که پادشاه جهان نام گرفته است) و کیکاوس یاد شده است. این نوع سنج در شهر هایی همچون رشت، گیلان، کاشان، لاهیجان، سمنان و سبزوار از دیرباز در مراسم آیینی مورد استفاده قرارگرفته است
قیچک
قیچک یا غیچک و یا غژک, ساز نسبتا مهجوریاست که علیرغم اینکه سالها در گروههای مختلف از جمله ارکستر سازهای ملی (استاد پایور) و عارف و شیدا مورد استفاده قرار گرفتهاست, کمتر به عنوان تکنواز و یا همنواز آواز مطرح شده است.
قیچک لفظی ترکی است و به معنی آواز با گریه و ته گلو می باشد. در نوشته ها, از سابقه حضور قیچک در دوره های ساسانی و دوره ای بعدی صحبت شده است. [۱]
● نمونه ای از نوازندگی قیچک
استاد روحالله خالقی در توضیح سابقه کمانچه اشاره میکنند که در ایران قبل از اسلام, سازی موسوم به غژک یا غژ معمول بوده است. ایشان ذکر میکنند که خود این ساز را در بلوچستان در شهرهای داورپناه و ایرانشهر دیدهاند که غیچک نامیده میشده است.
طبق نظر استاد خالقی, غیچک سازی است شبیه به کمانچه با آرشه (کمانه) که از چند تار مو تشکیل شدهاست و تعداد سیمهای آن را بیشتر از کمانچه ذکر میکنند. به اعتقاد ایشان این ساز با غیچک اصلی تفاوت دارد و در گذشته بیش از ۲ سیم نداشتهاست. حتی طبق نوشته «لاند» در کتاب تجسس گامهای غرب این امکان وجود دارد که این ساز در گذشته آرشهای نبوده باشد. فارابی هم در کتاب خود به غیچک اشارهای نمیکند ولی از رباب یاد میکند که شبیه به غیچک است و بدون کمان نواخته میشود. [۲] البته ساختار رباب و قیچک امروزه تفاوت بسیاری با هم دارد. در فرصتهای آتی به بررسی ساز رباب هم خواهیم پرداخت.
جنس قیچک از چوب توت است. [۱] امروزه شکم این ساز از دو قسمت مجزا از یکدیگر تشکیل یافته، قسمت تحتانی کوچک تر و به شکل نیم کره است که بر سطح مقطع جلو پوست کشیده شده و روی پوست خرک ساز قرار دارد. قسمت بالائی بزرگ تر، مانند چتری روی قسمت تحتانی قرار گرفته و هر دو قسمت توسط سطحی منحنی از عقب به هم اتصال یافته اند و در نتیجه در جلو یا بین دو قسمت حفره ای تشکیل شده است. سطح جلوئی قسمت بالا، جز در ناحیه وسط که زیر گردن ساز قرار گرفته به صورت دو شکاف پهن باز است. دسته ساز تقریبا در نصف طول خود روی شکم قرار گرفته و نیمه دیگر در بالا به جعبه گوشی ها متصل است و دسته فاقد «دستان» (پرده) است. [۳]
سر متشکل است از جعبه کوچک (محل قرار گرفتن چهار گوشی، هر دو گوشی در یک طرف آن) و یک زائده منحنی شکل برای آویختن ساز که کمی به عقب برگشته و جهتی افقی یافته است.
قیچک اساساً جزو دسته سازهای محلی بوده که در سال های قبل از انقلاب و با حمایت وزارت فرهنگ و هنر وقت, به شهر آورده شده و نه تنها ساختمان و کوک آن را تکمیل و تنظیم کرده اند، بلکه آن را به سه اندازه مختلف «قیچک سوپرانو» به طول ۵۶/۵سانتیمتر، «قیچک آلتو» (۶۳سانتیمتر)، و «قیچک باس» به همان نسبت بزرگ تر ساخته اند .تمام انواع بالا چهار سیمه است. [۳]
طول سیم مرتعش در قیچک سوپرانو=۳۵/۵، در قیچک آلتو = ۳۷/۵ و قیچک باس ۷۰ سانتیمتر است. وسعت هر یک از انواع حدود سه اکتاو است. قیچک سوپرانو, سازی است که قابلیت تکنوازی و همنوازی هر دو را حائز است ولی دو نوع بعدی (آلتو و باس) بیشتر به منظور همنوازی در ارکستر به کار می رود. آرشه قیچک، پس از استاندارد شدن ساز عینا همان آرشه ویولون است. [۳]
● قیچک باس
قیچک از انواع سازهای محلی است که در سالهای اخیر به شهر آمده و مورد استفاده قرار گرفته است و همانطور که استاد خالقی اشاره کردهاند [۲] بیشتر در نواحی جنوب شرقی ایران معمول است و در آن نواحی حتی، طبق عقیده و سنت اهالی، برای معالجه امراض به کار می رود. در سطح فوقانی شکم و پشت دسته سوراخ و حلقه ای است که دو تسمه بر آن الصاق می شود یکی از تسمه ها را به کتف چپ و دیگری را به کمر می بندند و ساز در موقع نواختن تقریبا آزاد و آویزان می شود. اما نوازندگان شهری تمایل به استفاده از این تمهید ندارند. [۳]
کوک قیچک محلی ثابت نیست ولی مسلم این که سیم ها تقریبا هیچ وقت نسبت به یکدیگر فاصله پنجم نداشته اند. آرشه (کمانه) در اصل (نوع محلی آن) شبیه به آرشه کمانچه است و امروزه در شهر از آرشه ویولون و ویولنسل در نواختن نوع شهری آن استفاده می شود.
از بین هنرمندانی که تا به حال در گروههای مختلف قیچک نواختهاند میتوان به استاد رحمتالله بدیعی، خانمها پروین صالح، پروین شکالور، زندهیاد حسین فرهادپور و اردشیر کامکار اشاره کرد.
تنبور
تنبور یکی از قدیمی ترین و اصیل ترین سازهای ایرانی است . امروزه تقریبا نیمی از مردم جهان با این ساز باستانی ایرانی آشنایی دارند و در گوشه و کنار دنیا نامهای گوناگونی بر آن گذاشته اند . این ساز قدیمی با صدای آسمانی و ملکوتی خاص خود در بیشتر کشورها مخصوصا چین ، ایران ، ترکیه ، عراق ، و کشورهای استقلال یافته مانند آذربایجان و ارمنستان و... در بین مردم خصوصا مردم بومیاز احترام خاصی برخوردار است . این مردم در عبادتهایدسته جمعی و فردی خود برای راز و نیاز با خدا از آن استفاده میکنند و آنرا موجب نزدیکی قلبها به خدا میدانند . از زمان قدیم در ایران بویژه در منطقه غرب، استان خراسان ، و در اطراف استانهای فارس و لرستاندر خانقاه ها برای ذکر و عبادت از آن استفاده میشده است . در این مقاله که نقلی است از مجله هنر موسیقی ، شماره 3 ، مرداد ماه 1377 میخواهم به سیر تایخی این از به قلم محققین گرامی بپردازم :
( تنبور از فرهنگ سازها اثر مرحوم ملاح )
تنبور سازی است از خانواده آلات موسیقی رشته ای .آنگاه که این محفظه صوتی به تدریج شکل بیضی پیدا کرده و اندک اندک یک قسمت از دو قسمت باریک بیضی طویل تر و باریکتر شده و هنگامی نام بربط یا عود بر آن نهاده شده که دسته ساز اندکی بلندتر شده و کاسه طنین ساز ، پر حجم تر گشته است در همین عصر است که ساز دیگری آفریده شده است . بر این ساز نیز در مناطق مختلف گیتی نامهای گوناگون نهاده شده است . از جمله در ایران آن را تنبور نامیده اند .
فارمر مینویسد : با انتشار دین اسلام به اکناف عالم تاثیر ایران در آلات موسیقی به همه جا رخنه کرد و حتی در نقاطی هم که اسلام انتشار نیافته بود راه یافت ، یعنی از طرف مشرق به سواحل اقیانوس اطلس و از شمال به سیبری و از جنوب به هندوستان و جزایر شرقی هند نفوذ کرد. تنبور که در ممالک مجاور ایران به " طنبوره " معروف شد به تدریج به چین رسید و موسوم به " تنپولا " گشت. در یونان آنرا" تام پوراس " نامیدند. از یونان به آلبانی رفت و آنرا " تامورا " خواندند . در روسیه آنرا " دومبرا " ، در سیبری و مغولستان " دومبره یا دمبوره " نام نهادند و در بیزلنس معروف شد به " پاندورا " . سایر اقوام اروپایی توسط بیزانس با این ساز آشنا شدند . این ساز در ترکیه و هندوستان رواج یافت .
در فرهنگ موسیقی " ریمان " ( ص1319 ) واژه تنبور آمده است :
تنبور سازی است منسوب به ایرانیان و اعراب و از خانواده عود . " ریمان " عقیده دارد که این ساز در هندوستان " تمبوری " نامیده میشود که بیشک همان تنبور ایرانی است . در ایتالیا آنرا " تمبورو " و در قفقاز " تمپور " گویند . ارمنیها مانند ایرانیها آنرا تنبور مینامند .
در فرهنگ موسیقی " گروو " گفته شده که کلمه تنبور در طی زمان در اثر تلفظهای ملل مختلف به اسمهای مختلف در آمده است
دائره المعارف " بریتانیکا "مینویسد : تنبور سازی است شرقی از خانواده عود که دارای دسته بلند است و 2 یا 3 سیم داردو با انگشت به صدا در میاید . قدیمیترین نشانه های موجود از این ساز در مشرق زمین نقشهایی است که از تپه های" بنی یونس " و " کیوان " واقع در شهر موصل به دست آمده است . از این نقشها معلوم میشود که شکل این ساز به تار امروزی شباهت بسیاری داشته است و دسته بسیار بلند و نازک آن با کاسه ظریف و مجوفش بسیار متناسب بوده است. مجسمه های بدست آمده از شوش که متعلق به 1500 سال قبل از میلاد مسیح میباشد و همچنین مجسمه های بدست امده از " هفت تپه " بیانگر قدمت این ساز میباشد .
" ژول روئانه " مینویسد : فارابی از مولفان قرن دهم میلادی آلات موسیقی زمان خود را مانند عود و تنبور خراسانی، تنبور شیرازی و ... به طور دقیق نشان داده است . بین این سازها تنبور بغدادی که در دمشق مرسوم بوده ، پرده بندی متفتوت داشته است .
در فرهنک کامل آلات موسیقی " زاکس " آمده است : تنبور فارسی و کردی و عبری به شکل تخم مرغ است و دسته بلند دارد و در حقیقت ساختمان تنبور نخستین گامی است که بشر در طریق رشد و تحولاین قبیل سازها برداشته است . به طور کلی میتوان چگونگی تغییرات شکل ظاهری تنبور را از زمان آشوریها تا عصر حاضر مشاهده کرد . امروزه تنبور به یک قشر وسیع از جامعه بشری تعلق دارد . ریشه لغوی تنبور " پاندورا " بوده است . تنبور در نقاط مختلف ایران ، نامهای خاصی داشته است ، مانند تنبور خراسانی و میزانی یا تنبور بغدادی یا ترکی ، شروانیان و از آنچه یاد شه چنین بر میاید که تنبور باستانی مشخصاتی به این ترتیب داشته است .1_سازی رشته ای 2_نواختن با ناخن یا سه انگشت دست راست 3_در آغاز یک تار یا یک رشته داشته است 4_ تنبور دو نوع بوده یک نوع که پرده یا دستان میبستند و دیگری بدون پرده بوده است 5_ شکل ظاهری آن مانند دو تار ( چگور ) بوده است .6_بی تردید دارای گوشی و خرک بوده است .
آقای علیرضا فیض بشی پور در پژوهش درجه کارشناسی خود درباره تنبور اشاره دارد به تعدادی از مقامهای این ساز مانند مقام " باریه " و " طرز رستم " ، " مجنونی " و " جنگ آرا " که این مقامها از مقامهای کهنی میباشد مه سینه به سینه از تنبور باستان تا تنبور حاضر نقل شده است . گویا مقام " باریه " را " باربد " خوانده است
قانون
در بخشهای ساز شناسی متون کهن موسیقی به سازی سه گوش بیرون ساعد با سطحی مجرد تنها دارای هفتاد و دو وتر آن یک کوک میگرفته با اوتاری از ابریشم و گاه از روده و گاه از مفتول سیم اشات رفتهاست که همانند چنگ نواخته میشدهاست. اختراعش را به افلاطون نسبت میدهند.
قانون یکی از قدیمی ترین سازهای ایرانی است که توانایی بیان گوشههای موسیقی ایرانی را دارد ولی متاسفانه مدت مدیدی است که در سرزمین ما ناشناخته مانده، در حالی که در کشورهای همجوار سالهاست که ازاین ساز استفاده شدهاست. تقریبا از نیم قرن پیش تا کنون، موسیقی دانان ایرانی به اجرای این ساز روی آوردهاند، اما با وجود اینکه زمینه کار اینان بر نغمههای موسیقی ایرانی مبتنی بودهاست، به دلیل تقلید ناآگاهانه از روش و سبک نوازندگی موسیقی عربی، این پندار اشتباه به وجود آمده که ساز قانون عربی است و آن را باید به شیوه عربی نواخت، حال آنکه این سبک در قانون نوازی، علاقه مند به موسیقی ایرانی را فرسنگها از شناخت اصول و ظرایف این ساز که کاملا با موسیقی ایرانی منطبق است، دور میسازد. از آنجا که نوازندگی بر روی هر ساز و بیرون کشیدن «نغمه»های گوناگون از آن، گذشته از توانایی و مهارت نوازنده، بستگی به امکانات و موانعی دارد که در خود ساز و ساختمان آن نهاده شدهاست، اینک باید اندیشید در ساز قانون که قرنها خارج سرزمین ایران، در کشورهای عربی زبان، ترک زبان و ارمنی زبان، بیرون از مسیر موسیقی ایرانی به رشد و تکامل خود ادامه داده و «بیانی» غیر ایرانی یافتهاست، آیا میتوان آن را به سازی با بیان موسیقی ایرانی و با امکاناتی ویژه اصول و ظرایف این موسیقی، و با همان پرده بندیهای مخصوص آن تبدیل نمود ؟
این تبدیل البته غیر ممکن نیست، هر چند که موسیقی دانان، یعنی آن گروه از نوازندگان پنجاه ساله اخیر، که به معرفی این ساز و اجرای آن دست یازیدهاند، متاسفانه به فکر این تبدیل نبوده و قانون را کماکان به همان شیوه عربی اجرا کردهاند و جای بسی تاسف است که برخی از نوازندگان پیش گفته، حتی همان شیوه اجرایی را در تعلیم به شاگردان خویش به کار گرفتهاند، در نتیجه اصالت راستین و نخستین آن به مرور از میان رفته ولحنی غیر ایرانی از اجرای ساز قانون انتظار میرود. حال آنکه میتوان با احساس مسئولیتی لازم شیوه نوازندگی این ساز را بر پایه نیاز موسیقی ایرانی منطبق کرد و بر این زمینه به آموزش و فراگیری این ساز پرداخت و شیوههای متداول در کشورهای همسایه را به کلی فراموش کرد. قانونهای فعلی موجود در ایران که بر اساس پرده بندیهای خاص خود از کشورهای دیگر به سرزمین ما وارد شده و یا از روی همان الگوها در ایران ساخته شدهاند، هیچیک جوابگوی موسیقی ایرانی نیستند. این توضیحات، از یک سو ظرایف موسیقی ما را به سادگی در اختیار نوازندگان و نو آموزان میگذارد تا به یاری آنها بتوانند قانونهای موجود را که خارج از پرده بندی ایرانی است، از راه کوک و تغییرات جزئی، با پرده بندی این مجموعه تطبیق دهند و از سوی دیگر خود پیشنهادی همه جانبهاست برای سازندگان ساز قانون که از این پس، این نکات را در نظر داشته باشند، ضمنا یادآوری این نکته نیز لازم مینماید که با پرده بندی پیشنهاد شده و امکاناتی که این ساز میتواند در اختیار نوازنده بگذارد، نه تنها میتوان هر قطعه موسیقی ایرانی را در همه مقامها و دستگاهها به اجرا در آورد، بلکه توان اجرای اغلب قطعات نوشته شده برای سازهای دیگر اعم از ایرانی یا غربی را نیز خواهیم داشت
درباره مفهوم کلمه «قانون» مفهوم «قانون» (و در زبانهای اروپائی :kanon-kanun-kanon)، و مفاهیمی گوناگون دارد که در پایین به مهم ترین آنها اشاره میشود:
canon (قانون) و قاعدهای که، به ویژه بر حسب احکام شرعی کلیسای مسیحیت و منابع انجیلی وضع شده باشد.
canon آثار نبوغ آمیز و برجسته یک خلاق هنری
کانن شکلی از یک قطعه موسیقی، ساخته شده تحت قواعد پیچیدهای که یک بخش ملودی بتواند پس از پاسی از زمان، به فاصله همصدا، اکتاو، یا فاصلههای جز آن، توسط بخشهای دیگر تقلید شود.
در موسیقی یونان قدیم، kanon نام مونوکورد است و اینک برای نشان دادن «قانون»های فیزیک صوت در آزمایشگاهها مورد استفاده قرار میگیرد.
یک «پسالتری» (psaltery) نوعی ساز که توسط اروپاییها از شرق گرفته شده و مشتق از کلمه «قانون» (qanun) عربی است. این کلمه و نه الزاما ساز از ریشه kanon یونانی آمدهاست. در حجاری ستونهای کلیسای جامع سانتیاگو، میتوان ساز canon,mezzo canon قانون متوسط را مشاهده کرد.
(qanun) Kanun نام عربی برای سازی شبیه به پسالتری به شکل ذوزنقه و با تعداد زیادی سیم است (۶۴ سیم در قرن ۱۴). این کلمه در یونان قدیم (به این شکل Kanon) به معنای مونو کورد به کار میرفته و آن دستگاهی است که در آزمایشگاه صوت شناسی مورد استفاده قرار میگرفتهاست. نام قانون در اوایل قرن دهم میلادی در کتاب شبهای عرب آمدهاست.م این ساز بعداً به اروپا برده شد (احتمالاً در قرن یازدهم
نی هفت بند
در بین انواع سازهای بادی ایرانی که از قدیم مورد استفاده قرار می گرفته مانند، مزمار، نرم نای، درازنای، سرنا و... تنها امروزه نی توانسته در موسیقی ایرانی و در کنار دیگر سازهای کلاسیک ایرانی مثل تار، سنتور، سه تار و کمانچه قرار بگیرد و به اصطلاح یک تنه نقش سازهای بادی را در ارکستر ایرانی ایفا کند.
دلیل این موضوع را از دو دیدگاه میتوان بررسی کرد. اول از جهت نوازندگان این ساز که توانستند خصوصیات و ویژگیهای نی را به نحو کامل و مطلوبی عرصه کنند و قابلیت آن را نشان دهند. به عبارت دیگر افرادی که به نوازندگی نی روی آوردند با ممارست بسیار تکنیکها و حالاتی که معمولا در موسیقی ایرانی اجرا میشود را به نی منتقل کردند.
دوم از جهت خود ساز که به دلیل فرم صدادهی و نیز در عین سادگی، کاملتر بودن آن نسبت به دیگر سازهای بادی ایران، توانست تمام آهنگها و نغمه های موسیقی ردیف دستگاهی ایرانی را به خوبی اجرا کند واینکه صدایی که از نی خارج میشود از لحاظ رنگ صدایی به خوبی با دیگر سازهای کلاسیک ایرانی ترکیب شد.
از قدیم نی را طبق الگوهای مختلفی می ساخته اند؛ یعنی از لحاظ طول، تعداد سوراخ و تعداد بندها، انواع گوناگونی، نی وجود دارد. به عبارت دیگر نی گاهی بلند یا کوتاه ساخته میشود و نیز برخی از انواع نی دارای ۶ یا ۷ سوراخ و گاهی داری ۹ سوراخ میباشد. از میان انواع نی، نی هفت بند، امروزه پرکاربردترین ساز بادی در ایران میباشد. نی هفت بند دارای ۶ گره، ۶ سوراخ و ۷ بند میباشد، که ۵ سوراخ آن در جلوی ساز و یکی نیز در پشت ساز قرار دارد.توضیح آنکه سوراخ ششم به این علت در پشت نی قرار دارد که بتوان با انگشت شست آن را به راحتی مهار کرد. از لحاظ اندازه هم این ساز به صورتهای مختلفی، طبق الگوهایی که به مرور زمان به وسیله نوازندگان کشف شده، ساخته می شود .
تعداد این الگوها ۱۳ عدد میباشد که از الگوی DOکوک یعنی بلندترین نی شروع و به صورت فواصل کروماتیک تا اکتاو بعد یعنی نی DOکوک کوچک که کوتاه ترین نی است،ساخته میشود.البته این بدان معنا نیست که نی هایی بلندتر یا کوتاهتر از فواصل فوق نتوان ساخت.
تنوع طولی نی به دلیل عدم امکان کوک کردن است؛ به همین جهت نی را در اندازه های مختلفی می سازند که این خلا برطرف شود. در واقع کوتاهی و بلندی نی مانند شل کردن و سفت کردن سیم سازهای زهی و مضرابی است، یعنی هر چقدر نی بلندتر باشد، صدای بم تری تولید و هر چه کوتاهتر شود صدای زیرتری تولید می کند.
تولید صدا از نی به دو گونه متفاوت است. حالت اول به اصطلاح فرم " لبی" نام دارد که نوازنده در این روش نی را به صورت مایل روی لبهای خود قرار داده و با ایجاد یک باریکه هوایی بوسیله روزنه بین دو لب و برخورد این باریکه به تیغه سر نی، صدا تولید میکند. پهنای تیغه سرنی در این حالت هر چقدر دارای ضخامت کمتری باشد، صدای تولید شده از نی، شفافتر خواهد بود.
این شیوه نوازندگی بیشتر در ایلات و عشایر و بین چوپانان و به اصطلاح محلی ها رواج دارد. معمولا صدایی که بدین صورت توسط این قشر نوازندگان از نی تولید میشود، صدایی است نسبتا بلندتر از حالت طبیعی و همراه با ناخالصی. در موسیقی ردیف دستگاهی و کلاسیک ما نیز در ارکسترهای ایرانی این روش صدادهی، چندان معمول نبوده و نمیباشد.
حالت دوم به اصطلاح فرم "دندانی" نام دارد که همان تیغه سر نی در این روش به جای قرار گرفتن در روی لب، بین دو دندان پیشین نوازنده قرار میگیرد. باریکه هوایی را در این حالت به جای روزنه بین دولب،فاصله بین سقف دهان و زبان تولید میکند. این روش نسبت به روش اول از قدمت کمتری برخوردار است و احتمالا در اصفهان، نی نوازی به صورت دندانی ابداع و ترویج شده. زیرا تا آنجا که تاریخ نشان میدهد، اولین نوازنده های نی به سبک دندانی در اصفهان بوده اند مثل سلیمان اصفهانی، ابراهیم آقاباشی، نایب اسدالله اصفهانی، و استاد حسن کسائی که این نوع نوازندگی را به اوج تکامل خود (تا به امروز) رسانده اند.
نوازندگی با هر یک از این دو شیوه نسبت به یکدیگر معایب و محاسن خاص خود را دارد. هر چند شیوه دندانی روش متداول در بین نوازندگان حرفه ای نی است. ولی این موضوع را نباید دلیل بر نفی محاسن شیوه لبی در نوازندگی دانست
نی
نی قدیمی ترین ساز بادی است و در ایران سه نوع آن مورد استفاده قرار می گیرد :
۱) نی کوتاه :
نی کوتاه با قطر نسبتا کلفت که سازیست محلی و با آن آهنگ های محلی را اجرا می کنند و دو نوع صدا از آن اخذ می شود :
الف) بم که در آن نوازنده از صدای خود کمک میگیرد و دو رگه است .
ب) صدای زیر که یک اوکتاو با بم اختلاف دارد و گاهی نوازنده دو صدارا با هم مخلوط می کند این نوع نی معمولا دارای ۷ بند است که ۵ سوراخ آن روی آن و یکی در پشت آن قرار دارد و طول آن معمولا ۳۰ تا ۳۳ سانتی متر و قطر آن تقریبا ۵/۲ سانتی متر است و در اکثر نقاط ایران وجود دارد .نوازنده آنرا در وسط لبها قرار داده و دهان را کمی باز میکند و در آن می دمد و صدای آن زیر و بسیار روشن است . وسعت هر یک از صداها ۶ نت میباشد و بعضی از نوازندگان چیره دست نیم پرده بالاتر را هم اخذ می کنند .
۲) نی بلند :
که در قدیم به نای خرک معروف بوده است و شاید به خاطر بلندی به این نام معروف شده است . این نی تقریبا بلندترین نوع نی است که صدای بسیار بمی دارد و در قدیم صدای حالت دست بسته آنرا با صدای سیم بم عود یکی می دانستند .
این نوع نی دارای ۵ سوراخ است که ۴ سوراخ روی آن و یکی در پشت آن قرار دارد و به درستی نمی توان گفت که دارای ۷ بند است . طول این ساز بین ۷۰ تا ۸۰ سانتی متر است و قطر دهنه آن تقریبا ۵/۲ سانتی متر است . صدای بسیار بم و سوزناکی دارد و در بین مردم ، این نی و نی کوتاه به نی چوپانی معروفند . نوازنده آنرا در گوشه لب قرار داده و ملودی های کم وسعت و کوتاه را اجرا می کند ، صدای آن دو رگه است . همراه با مقداری از صدای خود نوازنده که بیشتر در مقام های دشتستانی و ماهور و بیات ترک قطعاتی می نوازند وسعت صدای آن ۶ نت است ولی معمولا نوازندگان با تجربه ۷ صدا را از آن اخذ می کنند . این ساز در جنوب ایران و مازندران و بین قبایل ترکمن و خراسان نواخته می شود .
۳) نی هفت بند :
جزو سازهای موسیقی اصیل ایرانی می باشد . ساختمان آن تقریبا تثبیت شده است و روی آن ۵ سوراخ و پشت ان ۱ سوراخ دارد . این ساز را معمولا با دندان می نوازند ( لیکن نوازندگانی هم هستند که آنرا با لب می نوازند و نواختن این ساز را با دندان جزو ابداعات نایب اسدالله اصفهانی می دانند که به احتمال قوی این طرز نواختن قبل از وی نیز رایج بوده است ) بدین ترتیب که سر آنرا در دهان بین دندان ها می گذارند و هوا را بدون واسطه به داخل نای می دمند .
برای دمیدن در نی باید از نفسی که در داخل ششها اندوخته ایم استفاده شود . سرش را باید وسط دندان پیشین قرار داد و بعضی ها برحسب عادت نی رامیان دندان و نیش و پیشین می گذارند که حالت اول اصولی تر است و بخاطر اینکه هوامستقیم وارد نی میشود در هر دو صورت زبان باید روی نی قرار گیرد . اگر نی را سمت راست بدن قرار دهیم باید سمت راست دهان روی نی باشد و طرف چپ آزاد و برعکس اگر طرف چپ بدن قرار گیرد قسمت چپ دهان بوسیله لبها نی را می پوشاند و هوای ششها باید بدون مزاحمت زبان و دندانها وارد نی گردد . لرزانندن لبها که به نظر بعضیها کار زشتی است به ویبراسیون صدا کمک می کند و بیشتر برای صدای اوج و غیث مورد احتیاج است . نی هفت بند دارای ۴ منطقه صوتی به قرار زیر است : بم ، اوج ، غیث ، ذیل .
نوازندگان پر تجربه دو نوع بم را اخذ می کنند که یکی قوی است و صدای دو رگه بسیار سوزناک و دلنشینی دارد که برای این صدا که نفس بیشتری احتیاج است و هنگام نواختن برای این صدا نی را باید با زاویه بازتری نواخت و دیگری صدای بم نرم است که زاویه نی را باید بسته تر از بم قوی گرفت و با نفس کمتری در آن دمید .
صداهای نی ثابت نیستند و باید صدای دلخواه را به وسیله دمیدن و شدت هوا و همچنین با انگشتان اخذ کرد مثلا برای گرفتن (( می بمل )) باید نصف انگشت را به طرف بالا یا پایین بلند کرد.
با نی میتوان ویبراسیون ، نت های مقطع ، تریل ، نگاهداشتن نت پایه و ملودی سازی ، ترمولو ( گیلیساندو ) را اجرا کرد . نوازندگان معاصر ، دست بسته این ساز را Re فرض می کنند و آنرا جزو سازهای کششی می دانند.
رباب
رباب ساز معروف مردم فارس و خراسان است. و آن سازی بود که بعضی بر آن سه وتر بندند و بعضی چهار و بعضی پنج و اوتار آن مزوج ( جفت ) بندند ((چنانکه هر دو وتر را حکم یک وتر باشد و اصطخاب معهود آن همچون اصطخاب معهود عود باشد. رباب از الات (( ذوات الاوتار مقیدات )) است))
رباب در عربی به فتح و در فارسی به ضم راء تلفظ میشود.
رباب و چنگ به بانگ بلند میگویند
که هوش و گوش به پیغام اهل راز کنید (حافظ)
من دوش به کاسه رباب سحری
می نالیدم ترانه کاسه گری (مولوی)
((کاسه رباب بیشتر از چوب زرد آلو می سازند و اول آن را در چوب شیر می جوشانند یا در آب گرم ، اما شیر بهتر باشد تالیونت بیشتر حاصل شود و در وقت نقر کاسه آسان تر بود . رباب ۶ وتر دارد . از سه نوع ابریشم اول ریز که اغلظ اوتار است و دوم حاد که نسبت با زیر ادق است و سیوم مثنی که نسبت با حاد ادق است ))
(( رباب به ویژه در خراسان محبوبیت داشته است . هر چند اعراب نیز ازین ساز آن قدر حمایت کردند تا سرانجام آن را به یک ساز ملی مبدل ساختند . واژه رباب نزد اعراب گویای چندین ساز زهی آرشه دار بوده است که ظاهرا نوعی از آن که رویه صاف و مسطح داشته به ارباب ملی اعراب تبدیل شده بود و به همین سیاق ایرانیان نیز رباب خود را (( کمانچه )) می نامیدند و آن را نام عام سازهای زهی کشیدنی خود قرار داده اند . نوع خاص و قابل تشخیص دیگر رباب ایرانی غیشک ( برابر شوشک ) اعراب است ))
دو زلفونت بوه تار ربابم
چه می خواهی از این حال خرابم (بابا طاهر )
(( رباب در ایران و مخصوصا در خراسان از قدیم معروف و معمول بوده و با وجود اینکه بعضی از نویسندگان عرب در سدر اسلام از آن نام برده اند نخستین کسی که درباره آن به تفصیل سخن میگوید حکیم بزرگ ابو نصر فارابی است . رباب کلمه ای است که در سالهای اخیر به سازهایی که با کمانه می نوازند اطلاق می شود ولی به احتمال قوی این ساز را هم مثل بربط و تنبور ابتدا با ناخن یا زخمه می نواختند و به تحقیق نمی توان گفت که در چه تاریخی به صورت ساز آرشه ای در آمده است .
● در کشور های خاور میانه و نزدیک هفت نوع رباب مختلف وجود داشته است :
۱) رباب با کاسه مربعی شکل
۲) رباب با کاسه استوانه ای
۳) رباب با کاسه کشتی یا کشکول
۴) رباب با کاسه گلابی شکل
۵) رباب با کاسه کروی شبیه به کمانچه کنونی ایران
۶) رباب با کاسه ای شبیه سه تار یا تنبور کنونی
۷) رباب با کاسه ای بیضی شکل
رباب فعلی که در جنوب شرقی ایران باقی مانده از دسته آلات زهی مضرابی است که دارای ۱۸ سیم است . سیم ها در انتها به یک دکمه متصل شده و پس از عبور از خرک موازی هم در امتداد دسته ساز به گوشیها متصل میشوند . این ساز دارای جعبه بزرگتر پوست کشیده شده است و روی آن خرک قرار دارد که سیم های اصلی و فرعی از روی آن عبور میکنند . دسته ساز از چوب است و در روی آن سه یا چهار پرده از زه قرار دارد .
در روی دسته که تعدادی روی جعبه دوم قرار گرفته سوراخهای زیادی به شکلهای مختلف کنده شده است . این جعبه فقط برای اضافه کردن طنین بیشتر ساز است . رباب دارای ۶ سیم زه ای اصلی است که به گوش ها متصل است و اضافه بر این ۱۲ سیم فلزی فرعی دارد که برای کمک به طنین صدای اصلی است و این سیمها به وسیله ۱۲ خرک کوچک عاجی به گوشیها که به بدنه ساز نصب شده متصلند . برای نواختن ساز را روی زانو قرار میدهند و با مضرابی که به شکل مثلث است بر سیم ها ضربه وارد میکنند.
هوشیار زمن فسانه ناید
مانند رباب بی کمانه (مولوی)
افغان ها به ساز ساده رباب ، قیچک می گویند . رباب واژه ای ایرانی است که به تعداد زیادی از ساز های متفاوت زهی می گویند . این ساز در گذشته با کمان و در حال حاضر با مضراب نواخته می شود . در پاکستان و شمال هند در گذشته حداقل به ۲ نوع ساز عود مانند رباب می گفته اند که یکی از آن دو در حال حاضر در افغانستان هنوز به همین نام متداول است
عود
عود ابزار موسیقایی عرب، ترک، ایران ،ارمنستان ،یونان و چند ین کشور دیگر در مناطق خاور است که ایرانیان در قرنهای اخیر به علل نامعلوم از آن کمتر سود برده، و این ساز زیبا با صدای دلنشینش جایگاه خود را در میان سازهای دیگر ملی ایران از دست داده است.ابن خلدون در قرن 8 هجری قمری آن را به ترکه های چوبینی که انعطاف پذیر است معنی نموده.اما چندی بر این اعتقادند که لفظ عود را بر این ساز معین بدان جهت انتخاب کرده اند که بین آن و بربط ایرانی که در هزاران سال پیش از نظر ظاهری وجه اشتراک فراوان با این ساز داشته افتراقی قائل شوند.